هشت اصل یادگیری از زبان دارن هاردی

هشت اصل یادگیری از زبان دارن هاردی

یکی از برنامه های دارن هاردی درباره این بود که چه کار کنیم تا بتونیم یه چیزی رو خوب یاد بگیریم. به شکلی که بتونیم از چیزی که آموختیم عملا و به صورت کاربردی استفاده کنیم.

دیدم توصیه هاش در زمینه یادگیری زبان هم خیلی کاربردیه و تصمیم گرفتم اینجا توضیح شون بدم. دارن هاردی توی برنامه دیروز 8 توصیه مهم برای یادگیری داشت. امروز توصیه اول رو توضیح میدم.

چون میدونید بین knowing و learning یه تفاوت هست. وقتی شما چیزی رو صرفا "میدونید" به جان تون نمیشینه و کاربردی نمیتونید ازش استفاده کنید.

اما وقتی چیزی رو learn می کنید میتونید عملا اونو به کار بگیرید. و این مشکل عده ای از زبان آموزها هم هست که آموخته هاشون به صورت سطحی و در شکل knowing باقی می مونه و هیچ وقت اون آموزه ها رو learn نمی کنن.

توصیه اول:
be comfortable with the struggle of learning something new.
یعنی "با چالش یادگیری یه مطلب جدید کنار بیاید." یعنی چی؟ یعنی اگه میخواید ذهن تون آماده یادگیری بشه, باید در بقیه جنبه های زندگی تون با چالش یادگیری مواجه بشید.


ما آدم ها معمولا خیلی تنبل هستیم و سعی می کنیم با سختی یادگیری مواجه نشیم. مثلا اگه قرار باشه یه جمع و تفریق ساده انجام بدیم, به جای استفاده از مغزمون به سراغ ماشین حساب میریم.

یا عده ای از زبان آموزها هستن که پکیج آموزش زبان رو خریداری می کنن اما حاضر نیستن به خودشون زحمت یادگیری دانلود رو بدن و میدن یه نفر براشون دانلود کنه.

یعنی اجازه نمیدن ذهن شون با چالش یادگیری نحوه دانلود, کنار بیاد و همین مسئله بعدها براشون در یادگیری زبان هم دردسر ایجاد می کنه.

وقتی مطلب جدیدی یاد می گیرید, ذهن تون rewire میشه یعنی تغییراتی توی سیستم تفکر و استدلال تون ایجاد میشه. چه اون چیزی که یاد می گیرید نحوه استفاده از گوشی موبایل جدیدتون باشه و چه نحوه دانلود یه فایل.

یادگیری یه کار جدید برای مغز, مثل ورزش کردن برای ماهیچه هاست. اگه میخواید ماهیچه های ورزیده ای داشته باشید باید درد و فشاری رو که روی عضلات میاد تحمل کنید تا رشد و تقویت عضله اتفاق بیفته.

اگه در حین انجام حرکات ورزشی به محض اینکه فشاری رو روی عضله ای حس کردید, اون حرکت رو متوقف کنید, عضله مورد نظرتون هرگز رشد نمیکنه و در بهترین حالت به همون شکلی که هست باقی می مونه.

یادگیری یه مسئله جدید همین کار رو با مغزتون میکنه. اگه به محض اینکه حس کلافگی بهتون دست داد, از یادگیری دست بکشید هرگز عضلات مغزتون رشد نمی کنن.

پس اگه میخواید یادگیری زبان انگلیسی براتون راحت باشه در درجه اول باید با چالش یادگیری کنار بیاید. و در موقعیت هایی که لازمه چیزی یاد بگیرید حتی اگه به زبان مربوط نباشه, تنبلی نکنید و اون کار رو به دیگران واگذار نکنید.

ممکنه سالهاست از یه گوشی موبایل یا لپ تاپ استفاده می کنید صرفا به این دلیل که حوصله ندارید کار با یه دستگاه جدید رو یاد بگیرید. این جنبه از شخصیت تون به زمان یادگیری زبان هم میکشه و چه اتفاقی می افته؟


نتیجه اش میشه این که فکر می کنید یادگیری زبان مثل گوش دادن به قصه است و فقط فایل های آموزشی رو میذارید عین قصه پخش بشه و گوش میدید. بدون اینکه تمرین حل کنید. بدون اینکه کتاب جلوی روتون باز باشه و...

پس اگه مدت هاست آرزوی یادگیری زبان رو دارید اما نمیتونید یاد بگیرید یا از یه مرحله ای بیشتر نمیتونید جلو برید, دلیلش میتونه این باشه که اصل اول یادگیری رو رعایت نمی کنید و مدام از موقعیت هایی که در اونها لازمه از مغزتون استفاده کنید فرار می کنید.

یادگیری زبان با کتاب زبان شروع نمیشه. با یادگیری کار با یک اپلیکیشن جدید شروع میشه, با یادگیری نحوه دانلود شروع میشه, با نسپردن کارهای این شکلی به دیگران شروع میشه.

با این شروع میشه که اگه وارد سایت مون شدید و دیدید برای اینکه از همه مسائل و مطالب سایت سر در بیارید باید چند ساعت وقت صرف کنید, بی خیال نشید و نگید "نمیخوام پیچیده است."

اساسا و در یک کلام اولین قدم در یادگیری, کنار اومدن با این قضیه است که هر نوع یادگیری نوعی تغییر به حساب میاد.

اگه در کل آدمی هستید که از تغییر فراریه, یا هرگز موفق به یادگیری زبان نمیشید یا اگر هم چیزی یاد بگیرید در سطح پایینه و به محض چالش برانگیز شدن یادگیری زبان, ذهن تون بنا بر عادت قفل میشه.

توصیه دوم

دومین توصیه دارن هاردی برای یادگیری بهتر و عمیق تر اینه که کنجکاوتر باشید اما به دنبال پاسخ های حاضر و آماده نباشید.

این گزینه واقعا در یادگیری زبان انگلیسی حیاتیه. شدیدا حیاتیه چون زبان آموزهای زیادی سال های سال از وقت شون رو صرف یادگیری زبان در موسسات یا به صورت خودخوان می کنن اما اون طور که باید زبان یاد نمی گیرن.

و دلیلش همینه که کنجکاوی زبانی خودشون رو فورا با دریافت پاسخ های حاضر و آماده سرکوب می کنن.

زبان آموز های زیادی وجود دارن که بعد از سال ها مطالعه زبان, هنوز مهارت شنیداری, مهارت رایتینگ و درک ملطب شون ضعیفه. دلیلش چیه؟

دلیلش اینه که مدام با پاسخ های حاضر و آماده, توان بالقوه ذهن شون رو برای یادگیری عمیق, سرکوب کردن.

مثلا وقتی در کتاب های زبان به یک متن ریدینگ برمیخورن, فورا و به محض مشاهده اولین لغت ناآشنا دیکشنری رو باز می کنن یا اگه پکیج های منو تهیه کرده باشن, به توصیه ام گوش نمیدن و فورا به توضیحات من درباره ریدینگ گوش میکنن.

وقتی قراره به سوالات ریدینگ پاسخ بدن, اصلا به خودشون زحمت فکر کردن نمیدن و وقت نمیذارن برای پیدا کردن پاسخ و فورا به ادامه ویدیو گوش میدن تا پاسخ های من رو بشنون و توی کتاب شون بنویسن.

وقتی توی کتاب زبان تمرینی برای رایتینگ وجود داره, به خودشون زحمت نوشتن نمیدن و تمام سعیشون تموم کردن فوری کتابه بدون اینکه برای انجام تمرینات وقت بذارن.

و همین رفتار رو با تمرین های بخش لیسنینگ کتاب زبان شون دارن و در کل به دلیل عجله ای که دارن, در واقع سال های ساله که توان یادگیری ذهن شون رو سرکوب و داغون کردن.

یک راه برای تقویت یادگیری و عمیق تر کردن یادگیری تون اینه که پاسخ های حاضر و آماده و فوری به خورد ذهن تون ندید و اجازه بدید ذهن درگیر بشه و به چالش کشیده بشه.

و این ویدیو رو هم در همین رابطه تماشا کنید.

توصیه سوم:

Have a goal
یه هدف برای خودتون مشخص کنید. تعیین هدف شدیدا در یادگیری موثره و تعداد زیادی از زبان آموزها بی هدف درس میخونن و به همین دلیله که نمیتونن انگلیسی رو خوب یاد بگیرن.

تعیین هدف در یادگیری زبان یعنی مشخص کنید دقیقا با یادگیری زبان میخواید به چه چیزی دست پیدا کنید؟ آیا یه فرد بازنشسته ای هستید که صرفا هدف تون فعال نگه داشتن حافظه است؟

آیا قصد مهاجرت و ادامه تحصیل در خارج از ایران رو دارید و باید نمره خاصی در آزمون آیلتس کسب کنید؟ آیا میخواید زبان انگلیسی رو اون قدر خوب یاد بگیرید که توی حوزه کاری خودتون حسابی پیشرفت کنید؟ یا اینکه فقط و صرفا چون شنیدید یادگیری زبان خوبه, دارید زبان یاد می گیرید؟

متاسفانه بخش زیادی از زبان آموزها در دسته آخر هستن. یعنی صرفا به این دلیل که شنیدن یادگیری زبان چیز خوبیه شروع به یادگیری کردن. این دسته هدف مشخصی ندارن.

در زمان تعیین هدف خیلی مهمه که ببینید این هدف رو برای چه کسی میخواید؟ خودتون یا خانواده؟ آیا واقعا خودتون هستید دوست دارید زبان یاد بگیرید یا چون دیگران بهتون میگن؟

گاهی زبان آموزهایی بهم رجوع می کنن و میگن دوست دارن زبان انگلیسی رو یاد بگیرن چون از همسرشون جدا شدن. شاید به نظرتون عجیب بیاد ولی این یکی از دلایل یادگیری زبان برای عده ای از خانم هاست.

در واقع این عده دنبال یه سرگرمی میگردن تا حواس شون رو پرت کنن و این یه هدف مناسب برای یادگیری زبان نیست.

نکته بعدی در زمان هدف گذاری اینه که دقیقا مشخص کنید چی میخواید. نمیشه بگید هم میخوام مکالمه ام خوب بشه, هم انگلیسی تجاری یاد بگیرم, هم آیلتس 7 بگیر, هم زبان تخصصی واسه حسابداری هم...این میشه حرص زدن و با یه دست چند تا هندونه بلند کردن.

داشتن چند هدف مختلف هم میتونه گمراه کننده باشه و باعث بشه برای یادگیری زبان نتونید به درستی از وقت تون استفاده کنید. درست مثل اینکه بخواید توی دو روز تعطیلی, کل ایران رو بگردید یا به چند کشور خارجی سفر کنید.

در واقع اولویت بندی اهدافه که مهمه. مثلا مهمه که اول شما روی زبان عمومی تون کار کنید و هر وقت که حداقل به سطح متوسط رسیدید به دنبال اهداف دیگه ای مثل آیلتس یا مترجمی یا زبان تخصصی رشته تون برید.

چون دیدم متاسفانه زبان آموزهایی رو که زبان عمومی شون حتی در حتی A1 هم نیست اما از همون اول میان زبان تخصصی میخونن و چند بار توی آزمون تخصصی شرکت می کنن و رد میشن.

علاوه بر اینکه باید اهداف زبانی تون رو مشخص کنید, نیاز دارید که اولویت بندی مشخصی هم داشته باشید و سعی نکنید به همه اهداف زبانی تون با هم برسید.

هر هدفی که در زمینه زبان انگلیسی دارید مثل یادگیری زبان تخصصی, ترجمه کتاب, کسب نمره دلخواه در آزمون آیلتس... روی دانش زبان عمومی شما بنا میشه.

پس ابتدا باید زبان عمومی خودتون رو تقویت کنید. و اگه هنوز در این زمینه اقدامی نکردید, کارتون رو با تعیین سطح آغاز کنید.

و بعد به این فایل برنامه ریزی به دقت گوش بدید و طبق برنامه زبان رو شروع کنید.

 

توصیه چهارم دارن هاردی این بود:
Learn in focused sessions


به این معنا که اگه دارید چیزی یاد می گیرید, مثلا زبان انگلیسی, طی جلسات متمرکز این کار رو انجام بدید. یعنی اجازه ندید زمان یادگیری شما کِش بیاد. زمان رو محدود کنید و در طول اون زمان با قطع کردن ارتباط تون با اینترنت و دنیای خارج, به صورت متمرکز به یادگیری بپردازید.

به عبارتی یعنی کل روز کتاب به دست نباشید, کل وقت تون رو به زبان اختصاص ندید, زمان یادگیری رو محدود کنید. محدودیت زمانی خودش باعث میشه انگیزه بیشتری هم داشته باشید.

زبان آموزهایی که با چالش ققنوس شروع به یادگیری زبان کردن از اینکه برنامه روزانه شون محدودیت زمانی داره خوشحالن چون میدونن به محض اینکه تایمر گوشی شون به صدا در اومد باید کتاب و فایل آموزشی رو ببندن.

اشتباه رایج اینه که مثلا به خودتون بگید امروز این فصل رو که تموم کردم, زبان واسه امروز بسه یا اگه این مطلب رو کامل یاد گرفتم, دیگه امروز ادامه نمیدم.

این اشتباهه چون باعث کِش اومدن زمان یادگیری میشه و همین شما رو بعد از مدتی دلزده میکنه. چون متوجه میشید که مثلا برای تموم کردن یه مبحث باید چند ساعت وقت بذارید.

و این شکلی میشه که برنامه زبانی تون به شکل "گهی تند و گهی خسته پیش میره" و دیگه "آهسته و پیوسته" نیست.

مهم نیست که وقتی زنگ تایمر به صدا درمیاد وسط یه مطلب بودید یا فقط 30 ثانیه مونده بود که تموم بشه. اگه این انضباط رو در خودتون ایجاد کنید, هم اختصاص وقت روزانه به زبان براتون کار ساده ای میشه و هم دست از کمال طلبی که دشمن درجه یک یادگیریه برمیدارید.

درباره کِش نیومدن زمان مطالعه ویدیوهای "تقویت حافظه" رو از بخش "حتما تماشا کنید" این سایت حتما تماشا کنید.

 

توصیه پنجم اینه: Spaced Repetition

یعنی در فواصل زمانی خاصی هر مطلبی رو که یاد گرفتید دوره و مرور کنید. این کار هم قطعا تاثیر زیادی روی عمیق شدن یادگیری داره و البته کاریه که زبان آموزهای ناموفق ازش فراری هستن.

اولین باری که یک مطلب رو میخونیم معمولا نمیتونیم اون مطلب رو با همه جزئیاتش درک کنیم یا اگه درک کردیم نمیتونیم با همه جزئیات اون رو به خاطر بسپاریم. اما هر بار که اون مطلب رو مرور می کنیم, عمیق و عمیق تر توی ذهن تون جا می گیره.

البته در مورد مرور کتاب زبان, خودم شیوه ای رو برای مرور مناسب میدونم که کمک می کنه در زمان مرور مطالب به شکل دسته بندی شده تری توی حافظه مون ثبت بشن.

مثلا در کتاب گرامر جورج یول که دیگه تقریبا به آخراش رسیدم. در مورد مبحث  Reduced Clause در دو بخش مختلف کتاب صحبت شده. و بین دو مبحث درباره موضوع دیگه صحبت شده و فاصله افتاده.

موقع مرور دیگه نمیام از اول تا آخر کتاب رو مثل دور اول بخونم, بلکه مطالبی رو که در یک دسته هستن پشت سر هم مطالعه می کنم تا بین مطالب یکسان, وقفه ایجاد نشه.

شما هم میتونید موقع مرور همین کار رو بکنید. مثلا وقتی کتاب Starter رو تموم کردید, برای مرور اول همه مکالمه هایی رو که توی Student Book و Work Book اومده پشت سر هم بخونید, حفظ کنید و روشون کار کنید.

بعد برگردید از اول فقط بخش های Reading رو که توی Student Book و Work Book هست بخونید, بعد بخش واژگان, بعد گرامر....

این شیوه مرور کمک میکنه مطالبی که به یک دسته تعلق دارن مثل گرامر یا واژگان به صورت منظم تری توی ذهن تون ثبت بشن.

شما به چه شکلی مرور می کنید و آیا اصلا مرور می کنید؟

 

توصیه ششم:
توصیه ششم دارن هاردی برای یادگیری عمیق تر اینه:
Go deep instead of wide
یعنی چی؟

 

یعنی به جای اینکه سعی کنید مطالبی که یاد می گیرید طیف گسترده ای رو پوشش بده, یه مبحث رو انتخاب کنید و در اون زمینه عمیق بشید.

متاسفانه اکثر ما آدم ها برعکسیم و سعی می کنیم به همه چیز ناخونک بزنیم و سعی نمی کنیم در یه موضوع عمیق بشیم.

و این مصداق یه اصطلاح در زبان انگلیسیه که میگه Jack of all trades and master of none یعنی کسی که در هر زمینه اطلاعات مختصر و به درد نخور داره اما در هیچ زمینه ای مهارت نداره.

زیادن زبان آموزهایی که تند و تند و پشت سر هم کتاب های آموزشی رو به صورت سرسری تموم می کنن و در هیچ مبحثی عمیق نمیشن.

به طوری که اسم همه مباحث گرامر از زمان ها گرفته تا شرطی ها و موصولی ها به گوش شون خورده اما هیچ موردی رو به شکل کامل بلد نیستن چون عمیق نشدن و صرفا سعی کردن به همه چیز ناخونک بزنن.

توصیه هفتم اینه:
Reflect, Review, Revisit
یعنی به چیزی که یاد گرفتید فکر کنید, عمیقا فکر کنید, هر چند وقت یک بار دوباره بهش رجوع کنید چون این احتمال وجود داره که نکته خاصی رو اشتباه متوجه شده باشید و براتون روشن بشه.

مثلا وقتی به عنوان یه زبان آموز مبتدی در حال یادگیری گرامر انگلیسی هستید, هر مبحث معولا به صورت جداگانه ای در ذهن تون نقش می بنده. اما اگه اهل reflect, review, revisit باشید, بعد از مدتی بین مباحث ظاهرا بی ربط میتونید یه ربط منطقی ایجاد کنید.

مثلا زمانی که خودم مبحث جملات مودبانه با World رو یاد می گرفتم همه اش به این فکر می کردم که چرا از Would در این جملات استفاده میشه و متوجه شدم که بین این مبحث و شرطی نوع دو ارتباطی وجود داره.

اما زمانی که داشتم جملات شرطی یا مودبانه رو به صورت جداگانه و برای اولین بار یاد میگرفتم متوجه چنین ربطی نشده بودم. چیزی که باعث شد این ربط رو ببینم فکر کردن به مطالبی بود که یاد میگرفتم و revisit کردن هر از گاهی اونها.

خودم دوست دارم یه تیکه دیگه به توصیه هفتم دارن هاردی اضافه کنم و اون این که خودتون رو به یک منبع و مرجع و مدرس محدود نکنید.

البته معناش این نیست که از همون اول به سراغ چند منبع و مدرس و کتاب و غیره برید. خیر. وقتی به سطح متوسط رسیدید, شروع کنید مثلا یه مبحث گرامری رو در کتاب های مختلف مطالعه کردن یا از مدرسین مختلف شنیدن.

گاهی نحوه توضیح یه مدرس یه قفل گرامری رو براتون باز می کنه. مبحث همون مبحثه, توضیحات همون توضیحاته, فقط یهو یه جمله بندی یه مدرس باعث میشه نکته های تاریک براتون روشن بشه.

و توصیه هشتم

Teach somebody else
به سراغ هر مدرسی که برید بهتون میگه وقتی یاد می دید, یاد می گیرید. چون وقتی خودتون تدریس می کنید, از زبان آموزتون سوالاتی میشنوید که هیچ وقت سوال شما نبود.

و برای پاسخ دادن به اون سوالات باید به چیزهایی فکر کنید که قبلا فکر نکردید و همین باعث میشه در مطالبی که یاد گرفتید عمیق تر بشید.

برای عضویت در خبرنامه رایگان دارن هاردی و تماشای روزانه ویدیوهای انگیزشی ایشون روی این لینک کلیک و ثبت نام کنید.

 آزاده مبشر
آزاده مبشر

نظرات کاربران

نظری بگذارید