یکی از مشکلاتی که داوطلبین آیلتس دارن اینه که میگن وقتی وارد اتاق آزمون Speaking میشن اصلا دستپاچه میشن و زبون شون بند میاد برای صحبت کردن و این در حالیه که توی کلاس آیلتس و موقع تمرین کردن پیش از آزمون خیلی خوب صحبت می کنن.
جدای از استرس آزمون, این مسئله در موقعیت های دیگه هم برای زبان آموزها رخ میده. حتی ممکنه قرار نباشه توی آزمون آیلتس شرکت کنن اما مثلا در مواجهه با یه فرد انگلیسی زبان توی سفر یا محل کار همین اتفاق براشون رخ میده.
کلا دسته ای از زبان آموزها وجود دارن که فقط توی کلاس زبان و وقت هایی که تنهایی تمرین می کنن میتونن خوب صحبت کنن و در مواجهه با هر آدم و موقعیت دیگه ای برای انگلیسی صحبت کردن دستپاچه میشن.
به نظر شما دلیلش چیه؟ به نظر من دلیلش نداشتن آمادگیه. آمادگی به معنای تمرین نیست. آمادگی چیزی جدای از تمرینه. و شما هر چقدر هم که تمرین کرده باشید, در صورت عدم آمادگی, شکست میخورید. بذارید یه مثال بزنم.
اون هفته یه روز داشتم مطلبی رو درباره کنترل خشم گوش میدادم که میگفت وقتی کسی یا چیزی عصبانی تون می کنه به محض تشخیص حس خشم باید یه سری کارها رو انجام بدید تا غرق این احساس نشید.
یکی از اون کارها توجه به نکات مثبت زندگی خودمونه. اینکه چه چیزهایی رو به قول انگلیسی زبان ها جزو serendipity های خودمون (خوشبختی های خودمون) می دونیم. اون کارتونه رو یادتونه اون اژدها صورتیه اسمش سِرِندیپیتی بود. Serendipity یعنی خوشبختی.
همون روز بعد از گوش دادن به اون مطلب مشغول رانندگی بودم که یه نفر بدجوری جلوم پیچید بدون راهنما, به طرزی واقعا خطرناک. یه لحظه نزدیک بود خیلی عصبانی بشم اما یاد اون آموزش افتادم و به خوشبختیهام فکر کردم.
برام جالب بود اصلا عصبانی نشدم و تازه لبخند زنان به بقیه رانندگیم پرداختم اما دو روز بعدش توی یه کوچه پارک کردم که یهو ماشین پشت سریم بوق زد. پیاده شدم و برام تعجب آور بود چرا اومده پشت سر من و بوق می زنه.
کوچه وسیعی بود و از کنار اون ماشینی که پشت سرم وایساده بود بقیه ماشین ها در حال رفت و آمد بودن. راننده شیشه رو داد پایین و به من گفت “کی به تو گواهینامه داده؟” بعد هی دستش رو به شکلی تکون میداد که مثلا ماشینو بردار من رد بشم.
خب برام عجیب بود چرا یه ذره فرمون رو کج نمی کنه از اون طرف بره و اصرار داره من ماشینو جا به جا کنم. در حالیکه حتی جایی که پارک کردم مسیر رفت و آمد نبود. جلوی یه دیوار بود. من هم بهش گفتم آقا این همه راه از اون طرف برو.
اون هم برگشت بهم گفت “گاو” اونجا منم عصبانی شدم بهش گفتم “گاو خودتی” بعد اون شروع کرد به فحش دادن اما فرمون رو کج کرد و در حالیکه میرفت فحش میداد و فحش هاش برام مفهوم نبود. خیلی عصبانی شده بودم.
نشستم توی ماشین و یهو یاد دو روز قبل افتادم. با خودم گفتم چرا من دو روز قبل وقتی اون راننده جلوم پیچید به خوشبختی های زندگیم فکر کردم و لبخند زدم و رفتم اما امروز اینجا عصبانی شدم به این یکی راننده جواب دادم؟
اونجا بود که یاد جمله ای از کتاب “چگونه مثل امپراطور روم فکر کنیم” افتادم. امپراطور مارکوس آورلیوس هر روز صبح با خودش جمله ای رو تکرار می کرد که این بود: “امروز احتمالا با آدم های عصبانی, بی صبر, ناسپاس و بی وفا روبرو میشم.”
اولین باری که این مطلب رو خونده بودم با خودم فکر کردم چه بدبینانه! یعنی من هر روز باید منتظر باشم این اتفاق ها برام بیفته؟ به جای خوشبینی, با بدبینی روزم رو شروع کنم؟ اما این شروع روز با بدبینی نیست بلکه آمادگی برای اون روزه.
چون توی هر روزی یا اتفاقای خوب برامون می افته یا بد. یا واکنش های مثبت از آدم ها دریافت می کنیم یا منفی. البته معمولا ترکیبی از این دو و خب در برابر واکنش های مثبت و خوب آمادگی لازم نیست. به صورت خودکار شاد و خوشحال میشیم.
این واکنش های بد و منفی آدم هاست که باید براشون آمادگی داشته باشیم. دلیل اینکه در مورد اول عصبانی نشدم این بود که اون روز به دلیل گوش دادن به اون مطلب برای خودم آمادگی ایجاد کرده بودم که در مواجهه با شرایط عصبانی کننده, به خوشبختی هام فکر کنم.
و دلیل اینکه در مورد دوم خشمگین شدم این بود که قبل از خروج از خونه به این نکته اصلا فکر نکردم و هیچ آمادگی ای نداشتم. وقتی صبحم رو مثل امپراطور روم با این جمله شروع کنم که ممکنه با آدم های ناسپاس, عصبانی و بی وفا روبرو بشم درست مثل این میمونه که با اینکه هوا آفتابیه با خودم چتر بردارم.
اگه بارون نبارید که هیچ اما اگه بارید خیالم راحته که چتر همرامه. اما اگه صد در صد روی آفتابی موندن هوا حساب باز کنم, این میشه خوش خیالی. بارون میاد خیس میشم.
برگردم به سراغ قضیه تفاوت تمرین و آمادگی برای بخش Speaking آزمون آیلتس یا هر موقعیت دیگه ای که توی اون باید با کسی به انگلیسی گفتگو کنیم. تفاوت آمادگی و تمرین در این مورد چیه؟
تمرین, همه جملاتیه که میسازید, همه فیلم هایی که بدون زیرنویس تماشا می کنید تمرینه, تمرین هایی که حل می کنید تمرینه, کلاس رفتن هاتون, تست زدن هاتون همه تمرین هستن و آمادگی با تمرین فرق داره و اصلا به لغت و گرامر ربطی نداره.
آمادگی یعنی مدام به خودتون یادآوری کنید که وقتی توی موقعیتی قرار گرفتید که باید به انگلیسی صحبت کنید, بهتره اول یه نفس عمیق بکشید, آمادگی یعنی به خودتون یادآوری کنید که باید در اون لحظه تمام حواس تون رو بدید به مخاطب, چه ممتحن آیلتس باشه, چه یه خارجی…
آمادگی یعنی مدام به خودتون یادآوری کنید که ممکنه طرف مقابل لهجه خاصی داشته باشه یا طوری کلمات رو تلفظ کنه که متوجه نشید. آمادگی یعنی به خودتون یادآوری کنید که میتونید اگه متوجه حرف هاش نشدید ازش بخواید آروم تر صحبت کنه یا تکرار کنه.
آمادگی یعنی به خودتون یادآوری کنید که سوال پرسیدن کسر شان و ننگ نیست و میتونید در صورتی که متوجه حرف طرف مقابل نشدید ازش بخواید حرفش رو تکرار کنه یا بیشتر توضیح بده. آمادگی یعنی پذیرفتن این نکته که ممکنه اشتباه کنید.
آمادگی یعنی عزت نفس داشته باشید و براتون حرف اطرافیان مهم نباشه. آمادگی یعنی پیش کسی ادعا نکنید زبان تون توپه و خیلی بلدید, تا اگه موردی پیش اومد که بلد نبودید, ضایع نشید. آمادگی یعنی پذیرفتن اینکه ممکنه دچار استرس بشید و این طبیعیه.
آمادگی یعنی بپذیرید که انسان هستید و ممکنه موقع انگلیسی صحبت کردن در هر موقعیتی اشتباه کنید اما دنیا به آخر نمی رسه. و آمادگی یعنی بدونید تنها کسی که باید باهاش رقابت کنید خودتون هستید. حالا بگید ببینم, برای انگلیسی صحبت کردن فقط تمرین می کنید یا اینکه آمادگی هم دارید؟