راهکارهای دارن هاردی برای وضعیت‌های بحرانی!

دارن هاردی اخیرا در یه برنامه ویدیویی راهکارهایی رو برای مقابله با شرایط بحرانی ارائه کرده که به نظرم به درد ما ایرانی ها هم میخوره. بعضی از صحبت های دارن هاردی صرفا مخصوص آمریکایی هاست و بعضی هاش واقعا برای ما ایرانی ها هم مفیده. پس اگه توی وضعیت بحرانی امروز ایران دچار سردرگمی شدید و نمیدونید چه کار کنید به ادامه حرف هام گوش بدید.

دارن هاردی توی این برنامه از یک Black Swan صحبت کرد. Black Swan یه اصطلاحه در زبان انگلیسی که ترجمه تحت اللفظیش میشه “قوی سیاه” اما به معنای یه وضعیت غیر قابل پیش بینیه, وضعیتی که عواقب بالقوه شدیدی میتونه به همراه داشته باشه و میگه در حال حاضر کل دنیا در این وضعیت Black Swan گرفتار شده. هاردی در ادامه میگه که مجله اکونومیست هر سال ژانویه پیش بینی یه ساله ای رو منتشر می کنه درباره اتفاقاتی که طی یه سال بعد ممکنه در کل دنیا رخ بده.


اما اگه به پیش بینی این مجله در ژانویه سال 2020 مراجعه کنید هیچ صحبتی از اپیدمی کرونا نشده. در اون زمان که اونها پیش بینی سال 2020 رو منتشر می کردن نمیدونستن که کرونا قراره به یک قوی سیاه تبدیل بشه. یا زمانی که به پیش بینی این مجله برای سال 2022 رجوع می کنید هیچ صحبتی از جنگ روسیه و اوکراین نشده.

حالا من در مورد کشور خودمون میگم که خیزش هایی که این سالها رخ دادن و خیزش فعلی هم جزو مواردی بودن که از قبل از رخ دادن شون به صورت دقیق قابل پیش بینی نبودن.

و در ادامه دارن هاردی می گه اغلب اوقات یکی دو ماه قبل از رخ دادن اتفاقات مهمی که باعث میشن وضعیت ظاهرا نرمال و عادی زندگی ما از هم بپاشه کسی از وقوع شون خبر نداره.

یعنی در واقع ما نمیدونیم در آینده چه اتفاقی می افته و بزرگ ترین تیتر خبری سال آینده چه خواهد بود. البته میدونم که به عنوان یه ایرانی همه مون در پاییز 1401 یه تیتر زیبا و خاص مد نظر داریم که دل مون میخواد توی خبرهای امسال توی رسانه ها اون تیتر رو ببینیم. اما خب واقعیت اینه که آینده قابل پیش بینی نیست.

و بعد دارن هاردی اشاره می کنه غیر قابل پیش بینی بودن صرفا مخصوص وقایع بزرگ جهان نیست و توی زندگی شخصی ما هم معمولا همینه که یکی دو ماه مونده به اتفاقات بزرگ اصلا خبر نداریم قراره چه چیزی رخ بده.

مثلا یکی دو ماه مونده به استخدام شدن مون در یه شرکت دلخواه, آشنا شدن مون با شریک عاطفی مون, موفق شدن مون در کاری که مدت هاست داریم براش تلاش می کنیم یا برعکس و دور از جون پی بردن به اینکه دچار بیماری لاعلاجی شدیم یا از دست دادن یک عزیز و همه اینها معمولا غیر قابل پیش بینی و غیر منتظره هستن و همه این غیر قابل پیش بینی بودن ها بخشی طبیعی از روند زندگیه. شاید به نظر اعصاب خوردن کن بیاد که آدم ندونه نقطه عطف های زندگیش کجان یا اتفاقات بد زندگیش در چه زمان هایی ممکنه رخ بدن.

مثلا حدود چهل و سه چهار سال پیش مردم ایران نمیدونستن قراره چه بلایی سرشون بیاد. یا همین الان که مهر ماه 1401 نمی تونیم با قطعیت بگیم اون رخداد دل انگیزی که همه مون آرزوش رو داریم تا چند وقت دیگه رخ میده.

نتیجه ای که دارن هاردی از این قضیه می گیره اینه که خبر نداشتن از آینده ایرادی نداره. هیچ اشکالی نداره اگه از آینده خبر نداریم. این کاملا نرماله. بی ثباتی اوضاع و شرایط جهان کاملا نرمال و در واقع اجتناب ناپذیره.

و بیشتر چیزهایی که الان ما توی ایران داریم از نظر اقتصادی, سیاسی و اجتماعی تجربه می کنیم و در آینده نزدیک تجربه خواهیم کرد بی ثباتی های نرمال به حساب میان. در واقع تنها چیزی که باید با قطعیت انتظارش رو داشته باشیم عدم قطعیتیه.

ما ایرانیها به بروز بحران عادت داریم اما چیزی که بهش عادت نداریم اینه که چطوری در مواقع بحرانی روحیه مون رو حفظ کنیم و در کل چطور با بحران ها مواجه بشیم.

بحران توی کشور ما هر چند ماه و چند سال یک بار به شکل متفاوتی بروز می کنه اما اکثرمون به جای اینکه رویکردی رو در پیش بگیریم که باعث بشه در شرایط بحرانی روحیه مون رو حفظ کنیم, برعکس دست به اقداماتی می زنیم که باعث میشه روحیه مون رو ببازیم و همه اش با خودمون فکر می کنیم پس کی قراره اوضاع بر وفق مرادمون بشه تا ما دست به کار بشیم و به کارهایی بپردازیم که همیشه دل مون میخواسته انجام شون بدیم؟

به گفته دارن هاردی فقط باید از این اطمینان داشته باشید که قطعا بی ثباتی رخ میده. بی ثباتی یه بخش جدانشدنی از زندگیه. این وضعیت بی ثباتی در تمام طول تاریخ بشر وجود داشته و در ادامه هم وجود خواهد داشت. این طبیعیه. حالا در هر زمانی این بی ثباتی به شکل خاصی بروز می کنه. شکل بی ثباتی فرق میکنه وگرنه ماهیتش یکسانه و اسمش روشه بی ثباتی.

میگن آدم ها وقتی در وضعیت بدی قرار می گیرن رویکرد “بجنگ یا بگریز” رو در پیش می گیرن. یعنی یا فرار می کنن یا می ایستن و مبارزه می کنن. اما فقط این دو نیست بلکه یه واکنش سومی هم وجود داره که متاسفانه اکثریت مردم در پیش می گیرن. اون هم اینکه در جا می ایستن و هیچ حرکتی نمی کنن و دست به هیچ اقدامی نمی زنن. این خطرناک ترین واکنشیه که میتونیم در شرایط بحرانی از خودمون بروز بدیم. چون باید واکنش نشون داد اما و البته به شکل صحیحش.

بهتره انتظار بی ثباتی رو داشته باشیم و براش آماده باشیم تا اینکه انتظارش رو نداشته باشیم و وقتی رخ داد صرفا واکنش نشون بدیم.

در ادامه دارن هاردی یک سری توصیه هایی رو ارائه کرد که باید در زمان های بحرانی به کار بگیریم. اون گفت در مواقع بحرانی باید حواس مون به 6 چیز باشه: چشم هامون, ذهن مون, قلب مون, ماهیچه هامون, پول مون و کمرمون که یه وقت زیر بار و فشار ناشی از بحران خم نشه.

اولین چیزی که در مواقع بحرانی باید حواس مون بهش باشه چشم هامونه یا به عبارتی نگاه و توجه مون. چون هر جا نگاه و توجه مون باشه انرژی مون هم به همون سمت سرازیر میشه. ما به عنوان انسان بیشتر جذب اخبار منفی میشیم تا مثبت. به این دلیل که زمانی که انسان ها توی غار زندگی می کردن و برای گذران زندگی شکار می کردن باید حواس شون به کوچک ترین حرکات غیرعادی دور و برشون می بود تا یه وقت خودشون توسط یه حیوون وحشی شکار نشن. برای همین مهم نبود که به اتفاقات خوب دور و برشون توجه کنن. اونا همیشه باید حواس شون به کوچک ترین نکته منفی مثل تکون خوردن آروم یه شاخه یا صدای برگ ها می بود.

این خصوصیت در ذهن ما انسان ها موند و به همین دلیله که الان هم اکثر ما طوری هستیم که بیشتر جذب اخبار منفی میشیم و دنبال جدیدترین جزئیات خبرهای منفی در به در از این صفحه اینستاگرام به اون صفحه اینستاگرام و از این شبکه خبری به اون شبکه خبری میریم.

البته دارن هاردی چون توی آمریکا زندگی می کنه میگه به کل پیگیر اخبار نباشید. از نظر من برای ما ایرانیها اگه خودمون رو انسان میدونیم کار درستی نیست و باید اتفاقا اخبار رو در شرایط بحرانی پیگیری کنیم اما نه که بریم دنبال کوچک ترین جزئیات خبری.

این روزها پیگیری اخبار فقط باید به این خلاصه بشه که آیا هنوز فرصت رفتن به خیابان هست یا نه. فقط در همین حد. هر چیزی بیشتر از این کاری بیهوده, اشتباه و حاشیه ای به حساب میاد که در نهایت باعث میشه فلج بشیم و نتونیم هیچ گونه تصمیمی اتخاذ کنیم.

اتفاقات خوب و بد هر روز و هر لحظه در همه جای دنیا و همین کشوری که توش زندگی میکنیم و در زندگی تک, تک مون رخ میده اما عصر تکنولوژی باعث شده رسانه ها از این خصوصیت منفی نگری ما انسان ها سواستفاده کنن.

به باور دارن هاردی رسانه های خبری هیچ کدوم شون کارشون ارائه اخبار نیست بلکه همه شون در کار فروش خبر هستن. مهم نیست که پوشش رسانه ای یه واقعه در یه نقطه از جهان به چه شکله مهم اینه که رسانه ها خبرهایی رو پوشش میدن که براشون منفعتی به دنبال داشته باشه.

شاید با خودتون فکر کنید که چرا رسانه ها خبرهای خوش رو منعکس نمی کنن. چرا هیچ رسانه ای نیست که از وقایع خوب جهان یا فقط از وقایع خوب جهان حرف بزنه؟ و بخش اعظم اخبار رو خبرهای منفی تشکیل میدن و پاسخ اینه که اگه چنین رسانه ای شروع به کار کنه حتما خیلی زود ورشکست میشه چون رسانه به توجه نیاز داره و ما انسان ها این خصوصیت رو از اجداد غارنشین مون به ارث بردیم که بیشتر توجه مون رو معطوف اتفاقات منفی کنیم. پس رسانه ها برای جلب توجه ما باید بیشتر اخبار منفی رو پوشش بدن.

وقتی ما به یه رسانه توجه کنیم و مدام برنامه هاش رو گوش بدیم و تماشا کنیم, اون رسانه برنامه هاش رو به ما فروخته و در عوض توجه ما رو خریده. حالا که توجه ما رو داره میتونه از یه عده پول بگیره تا از توجه ما برای نمایش تبلیغات استفاده کنه.

گاهی این تبلیغات برای خرید یه کالا یا خدماته و گاهی که میبینیم از یه رسانه هیچ تبلیغی پخش نمیشه, چیزی که داره تبلیغش رو میکنه سیاسته. مثلا موجه و کاریزماتیک جلوه دادن یه فرد برای اینکه بعدا ماها بهش اقتدا کنیم. ازش پیروی کنیم و البته و در نهایتا همون افراد هستن که بودجه این رسانه ها رو تامین می کنن و باز هم در نهایت با داشتن توجه ما به اون پول و ثروت و قدرتی که میخوان میرسن.

دارن هاردی با یه برنده مسابقات ماشین رانی مصاحبه میکرد که در مسابقات مختلف مقام کسب کرده بود و ازش پرسید توصیه ات برای موفقیت چیه؟ اگه بخوای به کسی توصیه بکنی که موفق بشه اون توصیه چیه؟ و اون فرد پاسخ داد “به دیوار نگاه نکنید”

دارن هاردی که تعجب کرده بود پرسید یعنی چی؟ این دیگه چه توصیه ایه؟ و اون برنده مسابقات ماشین رانی پاسخ زیبایی داد. گفت: “اگه به دیوار نگاه کنید ماشین میره تو دیوار. به هر جا نگاه کنید فرمون به همون سمت میره.”

خیلی حرف زیبا و درستیه. اگه اهل رانندگی باشید می دونید که یه وقت هایی موقع رانندگی با خودمون می گیم خب یه نگاهی به این فروشگاه های بر خیابون بندازم و با خودمون فکر می کنیم که میتونیم در حالیکه نگاه مون به حاشیه جاده است فرمون رو صاف نگه داریم اما نمیشه. خیلی زود میریم تو باقالیا. هر طرف که نگاه و توجه مون بره فرمون به همون سمت حرکت می کنه.

این فقط در مورد رانندگی نیست. در هر زمینه ای که بخوایم موفق بشیم باید توجه مون به هدف باشه نه موانع. وقتی اوضاع بحرانی میشه اگه مدام پیگیر اخبار منفی باشیم و کلا به این فکر کنیم که چه موانعی در راه رسیدن به هدف مون وجود داره قطعا به سمت موانع حرکت می کنیم اما اگه توجه مون رو بذاریم روی هدف, فرمون زندگی مون رو به سمت هدف می گیریم.

البته این حرف اصلا به این معنا نیست که موانع مهم نیستن. بلکه بحث سر اینه که توجه مون روی هدف باشه. از موانع آگاه باشیم, براشون راه حل داشته باشیم اما به سمت هدف حرکت کنیم نه به سمت موانع.

پس این توصیه رو به یاد داشته باشید. نگاه ما, توجه ما به هر طرف که باشه, انرژی ما به همون سمت میره و این انرژی یا با تمرکز روی موانع به هدر میره یا با تمرکز روی هدف به شکل صحیحش مورد استفاده قرار می گیره.

یه نکته ای که شاید خیلی ها بهش بی توجه هستن اینه که اخبار اعتیادآوره. وقتی شما یه رسانه خبری رو دنبال می کنید ناخودآگاه معتادش میشید و یه موقع به خودتون میاید و متوجه میشید چند ساعت از وقت ارزشمند تون در طول روز صرف گوش دادن به خبرهایی میشه که سر و ته همه شون یه چیزه و هر کدوم شون فقط یه مقداری در جزئیات متفاوتن.

این حرفم به هیچ عنوان به معنای بی خیالی نیست و اصلا موافق این حرف نیستم که عین کبک سرتونو توی برف فرو کنید. نه. اینجا ایرانه. اینجا آمریکا نیست که هر اتفاقی بیفته بتونیم به عنوان شهروندان عادی به زندگی مون ادامه بدیم. اینجا هر اتفاقی رخ میده زندگی همه مون رو تحت تاثیر قرار میده و ما باید سهم خودمون رو به عنوان یه انسان ایرانی در نظر بگیریم  و بی خیال نشینیم.

اما سهم ما تماشای اخبار نیست. سهم ما اقدام کردنه. دست به کار شدنه در زمانی که شرایط فراهمه و بعد برگشتن به خونه و رسیدن به کارهای روزمره مون. و این چیزیه که اگه مدام پیگیر اخبار باشیم امکان پذیر نیست. اخبار کارش فلج کردن ماست یا گاهی جو دادن و هیجان زده کردن بیهوده ما. اخبار باعث میشه دیدمون مه آلود بشه و نتونیم اون چیزی رو که داره رخ میده به شکل واقعیش ببینیم.

نکته بعدی به ذهن مربوط میشه. حالا که متوجه شدید نگاه تون و توجه تون رو باید کنترل کنید تا رسانه ها ازتون سواستفاده نکنن تا با جلب توجه شما به اهداف شون برسن لازمه که به ذهن تون بپردازید. ذهن باید به صورت مداوم با مسائل مفید تغذیه بشه تا روی جنبه امیدوار طبیعیت مون کار کنیم. هر روز بخشی از وقت مون باید به مطالعه, شنیدن یا تماشا کردن مطالب انگیزه بخش, مفید و کاربردی اختصاص پیدا کنه تا به تدریج اثر مرکب این کارمون باعث موفقیت بشه.

کلید موفقیت در این زمینه تداومه. مهمه که برای تغذیه کردن ذهن مون با اطلاعات مفید تداوم داشته باشیم. در غیر این صورت در این کار موفق نمیشیم.

درست همون طوری که برای تمیز نگه داشتن بدن مون مرتب حموم می کنیم برای تمیز نگه داشتن ذهن مون هم باید مرتب اون رو با مطالب مفید تغذیه کنیم.

توصیه سوم دارن هاردی به قلب مون مربوط میشه و منظور ازش تقویت روابط مونه. ما آدم ها به هم دیگه نیاز داریم. خصوصا خانواده و دوستان نزدیکی که حاضرن هر کاری برای کمک به ما انجام بدن. اما مشکل اینجاست که اکثر آدم ها زمانی به یاد تقویت روابط شون با خانواده و دوستان می افتن که گرفتار بحران شدن. این شکلی رفتارشون خیلی منفعت طلبانه به نظر میاد.

اون موقع دیگه خیلی دیر شده. زمانی باید روی روابط مون کار کنیم که اوضاع خوبه. زمانی که حس می کنیم هیچ وقت به اون آدمهای دور و برمون نیاز نخواهید داشت درست همون زمانه که باید سعی کنیم روابط مون رو با اون آدم ها تقویت کنیم و بهشون نزدیک بشیم. این مثل پس انداز کردن برای روز مبادا است.

وقتی به پول نیاز دارید دیگه نمیتونید پس انداز کنید. باید زمانی که بدهکار و بی پول نیستید پس انداز کنید. روابط هم مثل پس انداز کردن هستن. اگه زمان گرفتاری و نیاز دست تون رو دراز کنید نه که بهتون کمک نشه نه ولی مردم متوجه منفعت طلبی تون میشن و میفهمن واسه اینکه لازمشون دارید به سراغ شون میرید.

به تدریج متوجه میشن که صرفا زمانی به سراغ شون میرید که چیزی میخواید و این رابطه رابطه زیبایی نیست که اونها بخوان برای حفظ و تقویتش تلاشی بکنن.

شما نمیتونید وقتی دور از جون دچار سکته قلبی شدید از قلب تون مراقبت کنید. اون موقع دیگه دیر شده. باید از قبل حواس تون به قلب تون باشه.

مسئله از نظر دارن هاردی صرفا روابط با خانواده و دوستان نیست بلکه روابط کاری رو هم در نظر می گیره. و حالا بخش سخت ماجرا اینه که این کار یعنی تقویت روابط به انرژی و وقت شما نیاز داره. این یه جور سرمایه گذاریه.

چهارمین نکته ای که دارن هاردی روش تاکید می کنه که در زمان بحران به کار مون میاد ماهیچه هامونه. کاری که تاثیر آنی در کاهش استرس و ترس و اضطراب داره ورزش کردنه. ورزش کردن باید به یه کار مداوم برای ما تبدیل بشه. هر چی زندگی سخت تر میشه و اوضاع بحرانی تر میشه باید پایبندی مون به برنامه ورزشی مون قوی تر بشه. در حالی که اکثر مردم برعکس عمل می کنن فقط وقتی به سراغ ورزش میرن که اوضاع خوب و شرایط عالیه و به محض بروز اولین نشانه های هر گونه بحرانی در زندگی ورزش رو تعطیل می کنن.

در شرایط بحرانی اکثر مردم اولین چیزی رو که کنار میذارن برنامه ورزشی شونه.

مورد پنجم کیف پول مونه. به انباری خونه تون یا کمد دیواری اتاق تون نگاه کنید اولش به اندازه امروز پر نبود. اولش شاید حتی جای خالی اضافه داشتید اما به تدریج پر شد. همین اتفاق در مورد عادت خرج کردن پول هم برامون رخ میده.

همون طوری که هر از گاهی باید به سراغ انباری و کشوها و کمد دیواری اتاقمون بریم و اشیا اضافه رو بیرون بکشیم, همین کار رو باید با حساب بانکی و کیف پول و درآمد مون هم بکنیم و هر از گاهی از نظر مالی یه خونه تکونی انجام بدیم و ببینیم چه خرج الکی و اضافه ای به مخارج مون اضافه کردیم اونو حذف کنیم.

مخارج اضافی و بیخود عین علف هرز توی باغچه ان. هرچقدر باغچه رو تمیز نگه دارید هر از گاهی سر و کله یه علف هرز پیدا میشه پس این واقعیت رو بپذیرید که هر از گاهی باید نگاهی به مخارج مون بکنیم و موارد اضافه رو حذف کنیم. این خودش از استرس مون کم می کنه.

خصوصا در مواقع بحرانی این مسئله مهم تر میشه. لازمه یه مقداری پول کنار بذاریم تا به وقتش درست ازش استفاده کنیم.

و آخرین نکته کمر راست کردنه. برای اینکه بتونیم صاف بایستیم و زیر فشار بحران کمر خم نکنیم لازمه روی خودمون سرمایه گذاری کنیم دقیقا شرایط بحرانی زمانیه که ما باید روی خودسازی کار کنیم. روی خودمون کار کنیم تا شخصیت بهتری برای خودمون بسازیم.

اگه اهل سریال game of thrones باشید این جمله معروف لرد بیلیش رو یادتون هست که می گفت chaos is a ladder یعنی “آشوب و بحران مثل نردبون عمل می کنه”

و حالا در تفسیر این حرف میگم بحران میتونه یه نردبون باشه اگه از قبل براش آماده باشید. شاید حرفی که قبل تر زدم رو فراموش کرده باشید و بپرسید اخه چطوری برای بحران اماده باشیم؟

همون طور که دارن هاردی توضیح داد بحران بخشی از زندگیه و هر از گاهی باید توی زندگی مون انتظار بحران رو داشته باشید این بحران میتونه شخصی باشه یا منطقه ای و جهانی.

رخ دادن بحران رو به عنوان یه امر قطعی در زندگی بپذیرید همون طور که می پذیرید بعد از تابستون گرم و داغ زمستون سرد و برفی میاد. هم برای زمستون پالتوی گرم دارید و هم برای تابستون لباس خنک. هر وقت لازم شد هر کدوم رو که لازم بود به کار می گیرید.

به قول جیم ران آدم عاقل از 4 فصل زندگی آگاهه. یعنی وقتی زمستون از راه میرسه جیغ و داد راه نمیندازه. نمیگه وای بدبخت شدم بیچاره شدم نمیدونم چی کار کنم. لباس های زمستونیش رو استفاده میکنه.

اما متاسفانه اکثر آدم ها مدام با اینکه میبینن بحران ها هر از گاهی رخ میدن هر بار بلااستثنا غافلگیر میشن. درست مثل این میمونه که هر وقت بهار اومد تصور کنید همیشه هوا بهاری میمونه و هیچ کاری برای رهایی از گرمای تابستونی که در راهه نکنید. یا وقتی زمستون از راه رسید مدام غصه بخورید و فکر کنید همیشه زمستون باقی میمونه.

آدم عاقل خودش رو برای هر 4 فصل زندگی آماده می کنه و میدونه تابستون هرچقدر که گرم باشه بعدش زمستون سرد میاد و زمستون هر چقدر که یخ بندون باشه بعدش تابستون داغ در راهه. آدم عاقل با گذر فصل ها تعجب نمی کنه. بلکه مدام در انتظار زمستان ها و تابستان های زندگی میمونه و قبل از رسیدن شون خودش رو آماده میکنه.

توصیه می کنم کتاب “فصل های زندگی” جیم ران رو بخونید.

پس اگه دنبال زندگی بدون دغدغه و بدون بحران و مشکلات هستید طرز فکرتون بسیار بچه گانه و غیرمنطقیه. در این صورت یه بزرگسال بچه صفتید که نمیخواد واقعیت رو بپذیره.

بحران بخشی جداناشدنی از زندگی همه مردم همه جهانه. در هر گوشه ای از جهان هر از گاهی بحرانی بروز می کنه. برنده اونیه که از قبل خودش رو آماده میکنه.

اگه تا به حال هر وقت بحرانی رخ داد صرفا غافلگیر و فلج شدید و الان وسط یه بحران تازه دارید به این حرف ها گوش میدید هنوز دیر نشده از همین حالا میتونید دست به کار بشید تا حداقل خودتون رو برای بحران بعدی آماده کنید.

 الان وقتشه که توی یه دوره خودسازی و خودشناسی ثبت نام کنید. یه دوره انگیزشی برای کسب موفقیت. میدونید که کار من اصلا این نیست و مدرس زبان انگلیسی عمومی و آیلتس هستم.

محصول و خدماتی که در زمینه کسب موفقیت باشه برای فروش ندارم. اما به تجربه میدونم که این کار واقعا باعث میشه زیر فشار بحران کمرتون خم نشه پس هر مدرس موفقیتی که سراغ دارید و قبولش دارید از محصولات و خدمات آموزشی همون آدم استفاده کنید حتی شده پول قرض بگیرید که دوره آموزشیش رو تهیه کنید این کارو بکنید چون دقیقا الان و زیر فشار بحران وقتشه که این کارو بکنید.

دارن هاردی در ادامه توصیه هاش این سوال رو می پرسه که کدوم رو ترجیح میدید؟ اینکه از یه بوکسور حرفه ای توی رینگ بوکس مشت بخورید یا یه بچه مدرسه ای باشید و توی مدرسه از قلدر مدرسه مشت بخورید؟

پاسخ تون باید بوکسور حرفه ای باشه. چرا؟ کدوم مشت دردش بیشتره؟ مشتی که از یه بوکسور حرفه ای توی رینگ بوکس به صورت تون میخوره یا مشتی که وقتی یه بچه مدرسه ای هستید قلدر مدرسه تو گوش تون میزنه؟

اونی که دردش بیشتره مشتیه که از قلدر مدرسه میخورید. اما چرا؟ چون وقتی با یه بوکسور حرفه ای مسابقه میدید آموزش دیدید که توی صورت تون مدام مشت بخوره و از قبل کلی مشت خوردید و به عنوان یه بوکسور حرفه ای میدونید که یه مشتی که توی صورت تون بخوره زندگی تون رو زیر و رو نمی کنه اما وقتی توی مدرسه از یه قلدر مشت بخورید برای اون مشت آماده نیستید و مشتی که از قلدر مدرسه به صورت تون میخوره علاوه بر درد فیزیکی از نظر روانی و عاطفی هم درد داره و حتی ممکنه تا اخر عمر اون درد عاطفی رو فراموش نکنید.

مشتی که از قلدر مدرسه خوردید و براش آماده نبودید ممکنه باعث بشه کلا شخصیت تون تغییر کنه و آدمی بشید که همه زندگیش سعی می کنه از هر ضربه و ضرری فرار کنه.

سنکا فیلسوف رومی میگفت

Only the prize fighter who has been bloodied and bruised, in training and in previous matches, can go into the ring confident of his chances of winning. The one who has never been touched before, never had a hard fight, that’s a fighter who is scared. And if they aren’t, they should be because they have no actual idea how they’re going to hold up

فقط یه مبارز که در جریان تمرین و مسابقات قبلی حسابی کتک خورده و کبود شده میتونه در حالی وارد رینگ مسابقه بشه که از احتمال موفقیت خودش مطمئنه. اونی که قبلا هیچ وقت کتک نخورده و دعوایی نکرده از مبارزه می ترسه و اگه نترسه اشتباه میکنه یه همچین آدمی باید بترسه چون اصلا خبر نداره چطور میتونه در برابر اون اتفاقی که براش می افته موضع بگیره و دووم بیاره.

این وضعیت الان خیلی از ما ایرانی ها رو توصیف می کنه. خیلی ها هیچ وقت آموزش ندیدن که چطوری در برابر مشتی که به سمت صورتشون میاد موضع بگیرن.

وقتی می بینید یه مشتی داره سمت صورت تون میاد. به عبارتی وقتی می بینید یه بحران داره از راه میرسه و فرصت نیست که بخواید فرار کنید کاری رو بکنید که بوکسورهای حرفه ای انجام میدن و اون این که از مشتی که میرسه استقبال می کنن. ازش فرار نمی کنن. و بالا تنه شون رو به سمت عقب خم نمی کنن که مشت به صورتشون نرسه. چون این کار باعث میشه تعادل شون رو از دست بدن و بی دفاع بشن. این همون زمانیه که شکست میخورن و ضربه شدیدی از طرف حریف بهشون وارد میشه. بلکه در عوض از مشت استقبال می کنن چون این طوری میتونن صورتشونو از کنار مشتی که به سمت شون میاد سر بدن و ردش کنن. و از این فرصت برای مشت زدن به حریف استفاده کنن.

وقتی اون مشت داره به سمت صورت تون میاد, وقتی بحران داره میرسه و مشکل نزدیکه به صورت غریزی آدم میخواد عقب بکشه تا مشت به صورتش نخوره. اما باید برعکس عمل کنید.
وقتی بحرانی رخ میده وقتشه ازش استفاده کنید. حرف لرد بیلیش رو به یاد داشته باشید که میگفت chaos is a ladder اشوب و بحران مثل نردبون عمل می کنه. حرکاتی که الان در این وضعیت بحرانی از شما سر میزنه در هر زمینه ای میتونه سرنوشت ساز باشه.

در این شرایط بحرانی اگه فکر می کنین باید منتظر بمونید و دست روی دست بذارید سخت در اشتباهید. دارن هاردی یه کتاب معروف به اسم “اثر مرکب” داره که طی 39 ویدیو که به صورت لایو در اینستاگرام برگزار کردم اون کتاب رو خوندم و توضیح دادم که چطور میتونید از اثر مرکب توی زندگی تون استفاده کنید. این ویدیوها به صورت رایگان در بخش “نمونه کارهای” سایت مون یا پلی لیست “اثر مرکب” در کانال یوتیوب مون یا هایلایت “اثر مرکب” در صفحه اینستاگرامم هست که اگه مایل بودید میتونید گوش بدید یا تماشا کنید.

سبد خرید