راهکارهایی برای تقویت حافظه و حفظ تمرکز برای یادگیری زبان انگلیسی

آموزش زبان انگلیسی با پرفکت یور اینگلیش

زمانی بود که اون قدر حافظه ضعیفی داشتم که اغلب مواقع وسط صحبت کردن با دوستانم یهو یادم میرفت اسم شون چی بود. یا یادم میرفت یه چیزیو به یه کسی گفتم یا فقط توی ذهنم بوده بهش بگم و تقریبا برام عادت شده بود که وارد یه اتاق بشم یا در کمدی رو باز کنم و یادم نیاد اونجا چی میخواستم. لغات انگلیسی ای که حفظ می کردم انگار توی ذهنم گم میشدن و دیگه دسترسی بهشون امکان پذیر نبود. تصور می کردم هر چقدرم سنم بالاتر بره حتما این وضع بدتر میشه

اما

با به کار بستن مواردی که در ادامه میخوام درباره شون صحبت کنم به تدریج تونستم قدرت تمرکز و حافظه ام رو خیلی, خیلی بالا ببرم به حدی که گاهی خودم از این میزان پیشرفت شگفت زده میشم. البته باید این رو هم ذکر کنم که حافظه و قدرت تمرکز من در مقایسه با گذشته خودم بسیار پیشرفت کرده نه در مقایسه با آدم های دیگه. ممکنه شما حافظه تون نسب به من بسیار قوی تر باشه اما حافظه و میزان تمرکزی که من الان دارم قطعا نسبت به گذشته خودم بهتره و تصورم اینه که بهترین مقایسه همینه که آدم خودش رو با گذشته خودش مقایسه کنه نه با دیگران.

یکی از سوالاتی که زبان آموزها همیشه ازم میپرسن اینه که چطور می تونن حافظه شون رو برای به خاطر سپردن لغاتی که به انگلیسی یاد می گیرن تقویت کنن و چطور می تونن تمرکزشون رو موقع مطالعه زبان حفظ کنن.

لطفا ابتدا یه نگاهی به تایم این ویدیو بندازید و به همون اندازه وقت تون رو خالی کنید بعد به تماشای بقیه ویدیو ادامه بدید. لازمه برای اینکه توصیه هایی که در ادامه میشنوید بیشترین تاثیر رو داشته باشه جایی در تنهایی بشینید. ترجیحا برای تماشای این ویدیو هندزفری یا هدفون به گوش تون باشه و گوشی موبایل تون رو در حالت هواپیما بذارید تا کسی باهاتون تماس نگیره و در طول مدتی که این ویدیو پخش میشه همه نوتیفیکیشن های شبکه های اجتماعی رو Mute یعنی “بی صدا” کنید تا بتونید تمرکزتون رو بیشتر حفظ کنید. سعی کنید در حال تماشای این ویدیو یا گوش دادن بهش در حال انجام کار دیگه ای مثل رانندگی یا غیره نباشید.

توصیه هایی که در ادامه ارائه می کنم حاصل تجربیات خودم و همچنین مواردی هست که از منابع مختلف یاد گرفتم, استفاده کردم و نتیجه اش رو دیدم.

بسیار خب بریم سر اصل مطلب میدونستید که کتابداری یه رشته دانشگاهیه؟ براش چند سال درس میخونن و تحصیل میکنن و یه کتابدار باید خوب بدونه که هر کتابی متعلق به کدوم بخش کتابخونه میشه. هر کتابی چطوری باید شماره گذاری و دسته بندی بشه تا به راحتی بشه اونو پیدا کرد.

برای اینکه توی یه کتابخونه بزرگ کتاب مورد نظرتون رو پیدا کنید باید از سیستمی که کتابدار ها درست می کنن استفاده کنید

وقتی وارد یه کتابخونه میشید از روی برگه دان یا کامپیوتر اسم کتاب رو جستجو می کنید و بعد آدرسش رو به کتابدار میدید. کتابدار بر اساس شماره های نوشته شده روی برگه اون کتاب رو براتون پیدا میکنه و میاره.

حالا فکرش رو بکنید که شما یه کتابخونه تاسیس کردید و یه کتابدار هم برای نگهداری از اون کتابخونه استخدام کردید. اما به جای اینکه به علم اون کتابدار اعتماد کنید, سعی میکنید خودتون با اطلاعات کمی که دارید همه چیز رو کنترل کنید. تصورش رو بکنید که هر روز به بازار میرید و برای کتابخونه تون ده ها و صدها جلد کتاب خریداری میکنید اما به کتابدارتون اعتماد نمیکنید بلکه هر بار که یک سری کتاب میخرید, اونها رو جلوی در ورودی کتاب خونه میریزید و فقط به کتابدار میگید “این کتابا همین جلوی دَر باشن که هر وقت خواستم دم دست باشن.”

و روز بعد دوباره ده ها و صدها جلد کتاب جدید می خرید و باز هم اونا رو جلوی در کتابخونه میریزید و اگر هم کتابدار برشون داشت تا اونها رو روی قفسه کتابها دسته بندی کنه, باهاش دعوا کنید و بهش بگید: “مگه نگفتم همین دم در باشه دم دست؟” و وقتی که تعداد کتابها زیاد شد و حسابش از دست تون خارج شد, بزنید توی سر کتابدار و بهش توهین کنید. فکرش رو بکنید که یه مدتی به این کارتون ادامه بدید, مطمئنا اون کتابدار دیگه بی خیال استفاده از علمش میشه و سعی می کنه همون کار غیر منطقی ای رو انجام بده که ازش میخواید یعنی نگه داشتن کتابها جلوی در ورودی کتابخونه. اما اون بیچاره حتی اون کار رو هم نمیتونه به خوبی انجام بده چون جلوی در کتابخونه یه فضای محدود داره و شما هر روز کتاب های جدیدی رو به اونجا میارید. پس منطقا نمیتونه هزاران جلد کتابی رو که به اونجا میاد دم در نگه داره و هر بار مجبوره کتاب های قبلی رو هل بده عقب تر تا شما بتونید کتاب های جدید رو جلوی در جا بدید.

شاید این ماجرا خیلی غیرمنطقی و دور از ذهن به نظر بیاد اما این دقیقا کاریه که اکثر ماها اکثر اوقات با حافظه مون می کنیم. در درجه اول اینو بدونید که حافظه شما مثل یه کتابداره. کتابدار یه کتابخونه بزرگ. حافظه ما یه کتابدار خبره است که با علم دسته بندی و ذخیره اطلاعات, همراه ما متولد میشه اما ما مدام بهش بی احترامی میکنیم, بهش توهین می کنیم, اصلا بهش اعتماد نداریم و تازه زبون مون هم درازه که چرا حافظه خوبی ندارم؟ چرا تمرکز ندارم؟ چقدر حافظه ام ضعیفه…

 اکثر ماها رفتارمون با حافظه مون به این صورته که روی تواناییهاش به عنوان یه کتابدار هیچ حسابی باز نمی کنیم و همه مطالبی رو که میخوایم بهش بسپریم به این صورت بهش میسپریم که بذار دم در باشه یادم نره!

حالا میخوام درباره اشتباه های رایج در قبال حافظه و راهکارهایی صحبت کنم که میتونید در پیش بگیرید تا به تدریج تمرکزتون بیشتر بشه و در نتیجه حافظه قوی تری داشته باشید.


یک سری کارها هست که شما اغلب انجام میدید و باعث میشن روز به روز حافظه تون ضعیف و ضعیف تر بشه.

یکی از اون کارها Multitasking ئه. یا “موازی کاری”. موازی کاری یعنی انجام همزمان دو یا چند کار. مثلا در حالیکه رانندگی می کنید, با تلفن صحبت کنید یا در حال آشپزی کردن, رخت ها رو هم بشورید. موازی کاری چیزیه که خیلی ها تصور می کنن مهارت مثبتیه اما لزوما این طور نیست. بله موازی کاری یه مهارته اما این مهارت فقط برای شرایط بحرانی مثبته و اگه مدام این کار رو انجام بدید ذهن تون و به تبع اون حافظه تون مدام خودش رو در شرایط بحرانی تصور می کنه و دقیقا بحرانی رفتار میکنه. یکی از نکات مهم برای حفظ تمرکز و تقویت حافظه اینه که بحران زده نشید چرا؟

چون در شرایط بحرانی, اولویت ها تغییر می کنن. در شرایط بحرانی, بقا مهمه و تمام توجه و تمرکز روی حفظ بقای شماست. مثلا وقتی یه فردی دچار ایست قلبی بشه, این یه شرایط بحرانیه. برای احیای اون فرد و در فاصله رسوندن اون شخص به پزشک, باید به قلبش فشار بیارید تا دوباره شروع کنه به تپیدن و حتی ممکنه این کارتون باعث بشه قفسه سینه اش بشکنه اما این مهم نیست. چون احیا کردن اون فرد و نجات دادنش از مرگ در اولویته. در حالت عادی شکستن قفسه سینه یه آدم سالم فاجعه اس اما در شرایط بحرانیِ ایست قلبی, همین میتونه کمک کنه که اون فرد اِحیا بشه.

حافظه شما هم وقتی مدام در وضعیت بحران قرار بگیره همین کارو میکنه. چیزهایی رو میشکنه که شما فکر می کنید مهم هستن اما از نظرش در شرایط بحرانی بی اهمیتن. یعنی اطلاعاتی رو که سعی می کنید بهش بسپرید کلا به دو دسته تقسیم میکنه تا راحت تر بهشون دسترسی داشته باشه اطلاعات حیاتی و اطلاعات غیرحیاتی.

دیگه لازم نیست بگم که مثلا لغاتی که برای تقویت زبان حفظ میکنید اصلا از نظرش حیاتی به حساب نمیان. پس تعجب نکنید که نمیتونید به یاد بیاریدشون. اگه بتونید اونها رو به یاد بیارید صرفا برای مدت زمان کوتاهیه که جلوی در کتابخونه ذهن تون میمونن. اطلاعات بعدی که وارد بشن قبلیا هُل داده میشن عقب و توی دریای اطلاعات قبلی گم میشن.

یه دسته از افرادی که این شکلی دچار ضعف حافظه میشن مادرها هستن؛ وقتی یه خانم بچه دار میشه لازمه و مجبوره که Multitasking کنه یعنی همزمان چند کار رو انجام بده. چون handle کردن یه بچه کار پیچیده ایه و یا باید چند نفر همزمان مشغول رسیدگی به یه بچه باشن یا اگه فقط یه نفر مسئول این کاره باید همزمان چندکار رو با هم انجام بده و اشتباه در این کار میتونه منجر به آسیب به بچه بشه.

پس اگه شما مدتی یا مدت ها در معرض multitasking بودید به عنوان یه مادر یا هر شخص دیگه و عادت دارید که چند کار رو همزمان انجام بدید مثلا در حال تماشای اخبار وارد اینستاگرام بشید, در حال آشپزی تلویزیون تماشا کنید…. برای حفظ تمرکز و در نتیجه تقویت حافظه تون باید این کار رو کنار بذارید.

میدونم در دنیای امروز متوقف کردنِ کامل multitasking کار دشواریه و خود من هم گاهی واقعا مجبور به انجام این کار میشم اما توقف کامل multi-tasking رو به کسانی توصیه می کنه که میخوان خودشون رو برای آزمون آیلتس اماده کنن. چون توی این آزمون برای پاسخ دهی به سوالات, وقت محدودی دارید و در صورتی که به multitasking عادت داشته باشید یه اتفاق بد دیگه هم براتون می افته و اون اینکه attention span شما یعنی مدت زمانی که میتونید تمرکزتون رو روی یه مسئله ای حفظ کنید کاهش پیدا می کنه و همین در نهایت به ضعف حافظه منجر میشه. اما چرا؟


فکر کنید شما مشغول آشپزی و همزمان با اون در حال تماشای تلویزیون هستید. منطقا برای اینکه غذاتون نسوزه باید یه وقت هایی توجه تون رو متمرکز کنید روی آشپزی و توجهتون به اون بخشی از فیلمی که در اون لحظه داره از تلویزیون پخش میشه بسیار کم میشه یا اصلا به اون بخش توجه نمی کنید و برعکس اگه حواس تون جمع فیلمی باشه که داره از تلویزیون پخش میشه, احتمالا غذاتون میسوزه و ته می گیره. و هرچقدر هم در این کار یعنی در موازی کاری مهارت داشته باشید در کل, موازی کاری باعث میشه کیفیت کارهایی که انجام میدید پایین بیاد یعنی مثلا در همین مورد نه میتونید یه غذای عالی و خوشمزه درست کنید و نه دقیقا متوجه میشید که ماجرای برنامه تلویزیونی ای که داشتید تماشا می کردید چی شد.

چرا؟ چونکه اگه بخواید هم به غذاتون برسید هم به تماشا فیلم باید توجه تون رو هر چند دقیقه یا هر چند ثانیه یک بار بسته به کاری که مشغول انجامش هستید تغییر بدید مثلا 30 ثانیه متمرکز روی آشپزی 20 ثانیه متمرکز روی فیلم. همین برای شما به عادت تبدیل میشه و دیگه عادت میکنید مشغول هر کاری که هستید فورا تمرکز تون رو از دست میدید.

مثلا مشغول گوش دادن به لیسنینگ آیلتس هستید یهو تمرکزتون میره روی یه چیز حاشیه و یهو متوجه میشید اصلا 20 ثانیه قبل حواس تون به ترکی که داشت پخش میشد نبود و بنابراین نمیتونید به اون سوالی که توی بخش لیسنینگه درست پاسخ بدید و به همین ترتیب ممکنه در بخش ریدینگ و رایتینگ هم وقت کم بیارید چون انرژی ذهنی زیادی رو باید صرف برگردوندن تمرکزتون به جلسه آزمون کنید.

پس اگه قراره طی چند ماه آینده در آزمون آیلتس شرکت کنید لازمه multitasking رو به طور کامل متوقف کنید. میدونم باعث میشه کارهاتون خیلی طول بکشه اما چاره ای نیست و اگه قصد شرکت در آزمون رو ندارید, موازی کاری رو در زندگی تون به حداقل ممکن برسونید. یکی از توصیه هام به زبان آموزها در بخشی از برنامه زبانی اینه که همزمان با مثلا رانندگی یا انجام کارهای خونه فایل های صوتی تکراری زبان رو گوش بدن. این نکته خیلی مهمه که این نوع موازی کاری شامل یادگیری جدید نمیشه, حتی دوره کردن هم به حساب نمیاد, صرفا گوش دادن به فایل هاییه که قبلا به خوبی گوش دادید و یاد گرفتید. سعی کنید اگه موازی کاری می کنید به این نوع موازی کاری ها محدود بشه.

چون به تدریج ذهن تون عادت میکنه که مدام توجه تون رو روی دو یا چند کار مختلف تقسیم کنه, اونوقت دیگه حتی زمانی که فقط به یه کار مثل یادگیری زبان یا حفظ لغت می پردازید خیلی زود تمرکزتون بهم میخوره و مجبورید زمان خیلی بیشتری رو صرف یادگیری کنید.

نکته مهم بعدی برنامه ریزیه. احتمالا شنیدید که می گن سعی کنید برای هر روزتون برنامه داشته باشید و به احتمال زیاد از اون دسته از آدم هایی هستید که برنامه روزتون رو شاید روی یه برگ کاغذ یا توی یه دفترچه بنویسید اما ترتیب خاصی برای انجام دادن کارهاتون ندارید یا حتی شاید با خودتون میگید خب من میدونم امروز چه کارایی باید بکنم دیگه توی ذهنم هست پس لازم نیست بنویسم.

اما این یه اشتباه بزرگه که باز هم شما رو در شرایط بحرانی قرار میده. در نتیجه تمرکزتون کم میشه و به تبع اون حافظه تون ضعیف میشه. وقتی برنامه ریزی شما دقیق نباشه, مثلا ننویسید که از صبح تا ظهر چه کارهایی باید انجام بشن, ناخودآگاه به این هم فکر نمی کنید که چه کارهایی نباید انجام بشن. و خیلی راحت کارهایی که نباید انجام بشن وارد برنامه روزتون میشن.

این باعث میشه کل روز رو در حال مدیریت بحران به سر ببرید نه عمل کردن بر اساس برنامه. یعنی چی؟ یعنی فرضا با خودتون میگید خب امروز باید 5 صفحه زبان بخونم, لباسامو از خشک شویی بردارم و ناهار درست کنم.

اگه برای اجرای این برنامه هیچ اولویت بندی نداشته باشید و همین طوری فقط روزتون رو شروع کنید, بحران پیش میاد. چرا؟ چون برای آشپزی باید تصمیم بگیرید غذا چی می خواید بپزید. مثلا امروز میخواید قیمه درست کنید. خب باید از شب قبل لپه ها رو خیس میدادید. این کارو کردید؟ اصلا آیا میدونید لپه توی خونه دارید یا نه؟ اگه نداشته باشید مجبور میشید برای خرید از خونه خارج بشید و این توی برنامه اولیه تون نبود. گفتم وقتی برنامه دقیق نباشه کارهایی که نمی خواید انجام بدید وارد برنامه میشن و دیگه کل روزتون باید مشغول مدیریت بحران باشید.

برنامه ریزی, این بخش ها رو هم در بر میگیره و اگه این بخش ها توی برنامه تون نباشه, وارد وضعیت بحرانی میشید, در نتیجه تمرکزتون رو از دست میدیدی و در نهایت حافظه تون ضعیف میشه.

پس فرضا وقتی تصمیم میگیرید امروز ناهار بپزید باید بدونید چه ناهاری و موارد لازم براش چیان و آیا اون مواد رو توی خونه دارید یا نه. در غیر این صورت یهو تا به خودتون بیاید میبینید ظهر شده و شما غذایی برای خوردن ندارید چون مثلا برای پختن قیمه برنج و لپه ندارید. پس مجبور میشید به خرید برید در حالیکه اگه بهش فکر کرده بودید, مواد لازم برای فرضا کوکو سبزی رو داشتید و متونستید بدون اینکه برای خرید, وقت بذارید با همون چیزایی که توی خونه داشتید آشپزی کنید.

حالا برای خرید که از خونه خارج میشید یهو یادتون می افته که لباساتون رو از خشک شویی بردارید اما چون برنامه ریزی نکردید کاغذ قبض تون رو توی خونه جا میذارید و وقتی به خشک شویی میرسید تازه یادتون می افته قبض همراهتون نیست پس برمیگردید خونه که کاغذ رو بردارید و وقتی دوباره به خشک شویی میرسید میبیند بسته چون سر ظهرا می بندن و اینو یادتون نبود باز کارتون عقب می افته و باید یه وقت اضافه رو عصری اختصاص بدید که دوباره بیاید بیرون برای خشک شویی.

این وضعیتی که توصیف کردم یه وضعیت بحرانیه. اگه مدام برای خودتون شرایط بحرانی این شکلی ایجاد کنید, به مرور زمان حافظه تون فرسوده میشه. پس برنامه ریزی دقیق و با جزئیات برای هر روز قبل از شروع کردن اون روز یکی دیگه از کارهاییه که کمک میکنه به تقویت حافظه و حفظ تمرکزتون.

یکی دیگه از مسائلی که باعث کاهش تمرکز و در نتیجه تضعیف حافظه میشه استفاده ناصحیح از شبکه های احتماعی مثل اینستاگرامه. خب اینکه از “استفاده ناصحیح از شبکه های اجتماعی” حرف زدم ممکنه باعث بشه با خودتون فکر کنید استفاده صحیحی هم وجود داره که باید بگم بله وجود داره.

در حال حاضر که در حال ضبط این ویدیو هستم هر تیکه از یه پست اینستاگرامی حداکثر 60 ثانیه میتونه باشه و میشه پست هایی تولید کرد که کمتر از 60 ثانیه هم هستن.

نکته دیگه ای که در مورد ذهن و حافظه تون باید بدونید اینه که حافظه شما همون نقشی رو در ذهن تون ایفا میکنه که معده شما برای بدن تون.

معده شما یه ظرفیت محدود داره. نمیشه در طول روز هر چی دم دست تونه بریزید توی شیکم تون. لازمه غذا خوردن تون زمان بندی داشته باشه. چرا؟ بعد از هر وعده غذایی که میخورید معده شروع به ترشح اسید برای هضم غذا میکنه و اگه در حالیکه معده در حال هضم غذاست شما دوباره غذای جدید واردش کنید مجددا اسید ترشح میشه و این بیشتر از میزان لازم برای هضم غذای قبلیه. این باعث میشه غذایی که قبلش خوردید به یه ماده بی مصرف و سمی در بدن تون تبدیل بشه و تولید بیماری کنه.

همچنین اگه میزان غذایی که وارد معده تون می کنید زیاد باشه دیگه دست خودتون نیست معده تون پس میزنه و شما بالا میارید. و اگه غذاهایی که می خورید غذاهای ناسالم باشه بعد از مدتی مدام دچار معده درد میشید و ترش میکنید.

همین اتفاق برای حافظه شما می افته. برای داشتن یه حافظه قوی و سالم و داشتن تمرکز صحیح لازمه که هر مطلب و اطلاعاتی که گیر میارید تُند و تُند وارد ذهن تون نکنید. حافظه شما مثل معده تون یه ظرفیت محدود روزانه داره اگه بیش از ظرفیتش بهش اطلاعات بدید پس میزنه و اگه مثل غذاهای سمی که وارد معده تون می کنید اطلاعات سمی وارد حافظه تون کنید داغون میشه, دردش میگیره و درد حافظه یعنی فراموشی و حواس پرتی.

خب شاید با خودتون بگید من اطلاعات بیش از حد به حافظه ام نمیدم مگه روزی چند صفحه درس میخونم یا روزی چند تا لغت حفظ می کنم؟

متاسفانه اشتباه می کنید. هر نوع اطلاعاتی که شما در معرضش قرار می گیرید وارد معده ذهن تون یعنی حافظه تون میشه. یکی از کارهای اشتباه اینه که وارد صفحه explore اینستاگرام بشید. صفحه اسکپلور پره از پست های مختلف صفحات مختلف و هر پستی رو که باز میکنید دارید اطلاعاتش رو وارد حافظه تون میکنید. فکرش رو بکنید وقتی واسه بعضی پست ها صرفا چند ثانیه وقت میذارید و بعد فورا سراغ پُست بعدی میرید, علاوه بر اینکه دارید اطلاعات مربوط به اون پست رو وارد حافظه تون می کنید, خودتون رو به تمرکز های کوتاه مدت چند ثانیه ای, عادت میدید یعنی مجددا شرایط بحرانی برای حافظه تون ایجاد می کنید. اگه روزی نیم ساعت رو به تماشای پست های اینستاگرامی اختصاص بدید اون هم از صفحه اکسپلور که از پیج های مختلفه خیلی به حافظه تون ضربه میزنید.

فقط کافیه دفعه بعدی که وارد صفحه اکسپلور شدید صرفا سعی کنید اولین پستی رو که دیدید یادداشت کنید و stop watch یا کورنومتر گوشی تون رو روشن کنید. وقتی کارتون تموم شد با انگشت تون صفحه رو به سمت پایین بکشید و ببینید میتونید اولین پستی رو که دیده بودید پیدا کنید؟ بعد یه نگاهی بندازید که چه تعداد باورنکردنی پست و چه زمان زیادی رو به این کار اختصاص دادید!

البته شاید شما اهل صفحه اکسپلور اینستاگرام نباشید اما در بخش فالوئینگ پیج تون صدها و هزاران صفحه مختلف رو فالو می کنید و همین باعث میشه مدام در حال دیدن پست های بی پایانی باشید.

فالو کردن تعداد زیادی پیج یه جور حرص زدن و طمع کردنه. میدونم که مثلا اگه شما به یادگیری زبان انگلیسی علاقه مند باشید احتمالا صفحات آموزش زبان مختلفی رو فالو می کنید و همین باعث میشه روزانه در معرض صدها پست آموزشی مختلف قرار بگیرید. حتی یه ثانیه نگاه کردن به هر کدوم از اونها نوعی تخریب حافظه و قدرت تمرکزه. به هر حال هر فردی ظرفیت روزانه محدودی برای به خاطرسپاری و یادگیری داره پس باید به صورت روزانه و هفتگی یه نگاهی به تعداد فالوئینگ هاتون بندازید و دست از حرص و طمع بردارید و سعی کنید صرفا چند پیج محدود رو فالو و بقیه رو آنفالو کنید. اگه بتونید خودتون رو راضی به انجام این کار کنید این خودش یه قدم خیلی بزرگ برای پیشرفته چون خیلی ها حاضر نیستن دست از این نوع طماعی ها بردارن. پس یه نگاهی به فالوینگ هاتون بندازید و صرفا چند صفحه رو انتخاب کنید. فقط همون ها رو دنبال کنید و بجای خوندن صد تا پست روزانه, صرفا پست های همون صفحات رو چند بار ببینید یا بخونید و بعد گوشیو بذارید کنار.

نکته بعدی به وارد کردن اطلاعات سمی در حافظه مربوط میشه. یادتون باشه هرچیزی که در معرضش قرار میگیرید توسط ذهن و حافظه تون هضم میشه حتی اگه شما اونو به یاد نیارید. اطلاعات سمی انواع مختلفی داره یکی از اونها اخباریه که دنبال می کنید. اصلا منظورم این نیست که باید عین کبک سرتونو توی برف کنید بلکه تماشای اخبار و پیگیری خبر اصولی داره که در این باره قبلا یه ویدیو به اسم “مثل یک پزشک پیگیر اخبار باشید” ساختم که توی هایلایت یا پلی لیست حتما تماشا کنید. اخبار منفی به دلیل خاصیت بازتولید شدیدی که دارن ظرفیت حافظه تون رو به سرعت پر می کنن و مثل یه ویروس خطرناک بهش آسیب میزنن چون خبر منفی ذهن تون رو به حالت بحرانی میبره و باز حافظه تون رو وادار می کنه بحرانی رفتار کنه.

قبل از صحبت درباره نکته بعدی میخوام یه مثالی برنم. تصور کنید هر روز صبح که از خواب بیدار میشید باید همه تلاش تون رو بکنید که تا شب خودتون رو سالم و سلامت از یه سمت یه کویر خشک و بی آب و علف به اون سمتش برسونید. اولین چیزی که لازمه توی این کویر خشک به همراه داشته باشید که تا شب دووم بیارید آبه. آب خنک و گوارا. هر روز صبح یه قمقمه بزرگ آب خنک و گوارا بهتون داده میشه که برای سیراب رسیدن تون به اون سمت بیابون کافیه. اما این قمقمه آب علاوه بر قسمت بالایی که ازش آب مینوشید, یه دریچه زیرش هم داره که اگه حواس تون نباشه یهو لَق میشه و باعث میشه قبل از اینکه متوجه بشید, کل اون آب گوارا یا بخش زیادیش بریزه روی زمین خشک اون کویر بی آب و علف و از دست بره.

 انرژی روزانه شما مثل آب اون قمقه است و کویری که باید هر روز توش قدم بردارید زندگی توی این دنیاست خصوصا برای من و شمای ایرانی. میزان آب اون قمقه یا در واقع انرژی روزانه شما محدوده و باید حواس تون باشه اون دریچه لَق زیر قمقه یهو باز نشه. چطوری باز میشه؟ یکی از چیزایی که باعث میشه اون دریچه باز بشه پیگیری بدون فیلتر اخباره. حواس تون باشه که نگفتم پیگیر اخبار نباشید بلکه نباید بدون فیلتر اخبار تماشا کنید. حتما ویدیویی رو که گفتم در این باره ببیند و مورد دیگه ای که باعث میشه دریچه لَق زیر قمقمه تون باز بشه و شاید همیشه بهش به عنوان یه مسئله اخلاقی نگاه کردید اما در واقع صرفا برای حفظ انرژی تون بیان میشه قضاوت نکردن درباره دیگران و غیبت نکردنه. اما از نظر من این یه مسئله اخلاقی نیست. میخوام از جنبه حفظ تمرکز و تقویت حافظه به این مسئله بپردازم.

حفظ آب گوارای اون قمقمه یا به عبارتی حفظ سهمیه روزانه انرژی تون به این صورت امکان پذیره که شما فقط روی خودتون متمرکز باشید و مدام به حرف ها و رفتارهای دیگران فکر نکنید. هر بار که ذهن تون به سمت رفتار و گفتار دیگران بره درواقع دارید دریچه زیر اون قمقه رو باز می کنید و بخشی از اون آب تخلیه میشه و از دست میره.

قضاوت کردن, بخشی از توانایی ذهن ما برای حفظ بقاست به این ترتیب که در هر شرایطی باید فورا قضاوت کنه که یه مسئله ای براش خوبه یا بد و اکثر مواقع وقت کافی برای جمع آوری اطلاعات کامل وجود نداره و چاره ای نیست جز یه قضاوت سریع برای حفظ بقا. اما متاسفانه ما این مسئله رو به همه موارد زندگی مون بسط میدیم و همین جاست که اشتباه می کنیم چون برای دونه به دونه قضاوت ها از توان ذهنی مون استفاده میکنیم و هر چی این کار بیشتر انجام بشه ضربه شدیدتری به توان حافظه و قدرت تمرکزتون وارد میشه و هر روز تمرکزتون روی مسائلی که باید بهشون توجه کنید کمتر و در نتیجه حافظه تون ضعیف تر میشه.

قضاوت کردن به این شکل براتون لازمه که مثلا اگه تنهایی از یه کوچه خلوت عبور میکنید و صدای یه موتور میاد فورا برگردید به عقب نگاه کنید یا گوشی تونو محکم بچسبید که اگه موتورسواره دزده نتونه غافلگیرتون کنه. این یه مهارت ذهنیه و وقتی موتورسوار عبور کرد و اتفاقی نیفتاد باید به همین جا ختم بشه.

 اما ما به اشتباه این توان ذهنی رو در جاهای دیگه هم به کار میگیریم مثلا کسیو می بینیم که لباسی تنش کرده که از نظر ما زیبا نیست. بدون اینکه ازمون نظری بخوان بهش میگیم که از نظرمون لباسش خیلی بیریخته و شاید اونقدر خوددار باشیم که بتونیم جلوی زبون مون رو بگیریم اما اگه مدام در طول روز داریم به لباس بی ریختی که اون آدم پوشیده بود فکر می کنیم همچنان در حال قضاوت و استفاه اشتباه از انرژی ذهنی مون هستیم.

هر بار که این کارو میکنید دارید دریچه زیر قمقمه رو باز میذارید که آبش هدر بره. اون آب انرژی ذهنی شماست که از دست میره و دیگه تعجبی نداره که یهو متوجه میشید انرژی و انگیزه کم میارید. هر بار که از انرژی ذهنی تون برای فکر کردن به نحوه زندگی دیگران استفاده می کنید همین اتفاق می افته و منظور من از دیگران غریبه ها نیستن. انتخاب ها و سبک زندگی هر کسی حتی نزدیکان تون نباید ذهن تون رو مشغول خودش کنه. هر بار که داشتید به رفتارهای اطرافیان تون فکر می کردید, بدونید دارید دریچه زیر قمقمه رو باز می کنید. هر یه قطره آبی که از دست بره توان ذهنی شماست که از دست میره و توان ذهنی از دست رفته مساوی است با عدم تمرکز و در نتیجه حافظه ضعیف.

برای حفظ این انرژی ذهنی سعی کنید بیشتر و بیشتر روی خودتون متمرکز باشید. هر چی انرژی ذهنی تون رو بیشتر حفظ کنید, تمرکزتون بیشتر و حافظه تون قوی تر میشه.

همون طور که اشاره کردم ما انسان ها برای حفظ بقا این قابلیت قضاوت رو داریم اما استفاده ای که ازش میکنیم باید برای حفظ و نجات خودمون باشه. مثلا اگه متوجه شدید که یه آدمی دروغگو و فریبکاره ارتباط تون رو با اون آدم قطع کنید و مدام روز و شب به فریبکاری ها و دروغگویی هاش فکر نکنید. چون این طوری دریچه زیر قمقمه باز میشه و شما انرژی تون رو از دست میدید و باز هم تاکید میکنم که از دست دادن انرژی ذهنی مساوی است با ضعف حافظه.

مثال در این باره زیاده و میدونم که شما میتونید به موقعیت خاص زندگی خودتون فکر کنید و ببینید در این موارد به چه شکلی انرژی تون رو هدر میدید.

نکته بعدی مسئله ایه که چند سال پیش توی یه مقاله درباره حافظه خوندم و با اجرا کردنش متوجه شدم فوق العاده حرف درستیه. نویسنده مقاله میگفت اکثرا میشنوم که مراجعینم میگن حافظه بدی دارن اما درواقع اگه شما به معنای واقعی کلمه دچار آلزایمر نباشید, اصلا مشکلی در حافظه ندارید و مشکل شما در واقع عدم تمرکزه نه ضعف حافظه. مثلا بعضی ها اسم آدم های جدیدی که رو باهاشون آشنا میشن مدام فراموش میکنن. و دلیلش فقط اینه که عادت نکردن وقتی مثلا کسی خودش رو معرفی می کنه همون لحظه معرفی توی ذهن شون اسم فرد رو تکرار کنن و سعی کنن اسمش رو به یه چیزی ربط بدن تا یادشون بمونه. فقط کافیه چند ثانیه به اسم اون شخص فکر کنیم و برای ادامه دادن به مکالمه عجله نداشته باشیم.

یکی از بی احترامی هایی که ما به حافظه مون میکنیم نوشتن های بیجا است. مثلا وقتی کسی خودش رو معرفی میکنه اسمش رو مینویسیم که یادمون نره. پس یکی از کارهایی که میتونید انجام بدید اینه که دفعه بعدی که اسم یه محصول, اسم یه دارو, اسم یه فرد رو شنیدید که براتون مهم بود یادتون بمونه همون لحظه ای که اسمش رو شنیدید چند بار توی ذهن تون تکرارش کنید و سعی کنید اسمش رو به یه چیزی ربط بدید. مثلا اسم فامیلی تعمیرکاری که ماشین تون رو قراره تعمیر کنه توکلیه. خب با خودتون بگید من باید به این تعمیرکاره توکل کنم که ماشینم درست بشه. آقای توکلی. نگید خب نه من لازم نیست اسمشو حفظ کنم حافظمو بذارم فقط برای یادگیری لغت. باید عادت کنید به این کار تا زمان حفظ لغت هم به مشکل برنخورید!

مورد بعدی از بی احترامی هایی که به حافظه مون می کنیم اینه که در زمانی که اصلا لزومی نداره, حفظ کردن یه مطلب رو به تعویق میندازیم. فرض کنید مشغول رانندگی هستید که یه نفر زنگ میزنه تا اسم و شماره تماس کسیو بهتون بده. این شرایط, مناسبِ به خاطر سپاری نیست و برای اینکه اتفاق بدی نیفته بهتره بهش بگید که اسم و شماره ای رو که الان بهتون گفت براتون اس ام اس کنه تا بعدا اونو در صورت لزوم حفظ کنید. در یه همچین شرایطی لازمه که به خاطر سپاری رو به تعویق بندازید اما

وقتی شما مشغول بالا و پایین کردن پیج های مختلف اینستاگرامی جهت سرگرمی هستید و مثلا پست های پیج های مختلف آموزش زبان رو توی اینستاگرام میبینید این شرایط اصلا بحرانی و خطرناک نیست که مثلا از هر پست اموزشی یه اسکرین شات بگیرید تا بعدا سر فرصت نگاه کنید و مطالب رو حفظ کنید. پس ازین بی احترامی ها به حافظه تون نکنید. به جای دیدن صد تا پست در روز, 5 یا ده تا پست رو ببینید اما هر کدوم رو چند بار ببینید؛ برای دیدن, گوش دادن و خوندن شون وقت بذارید و دوباره و چند باره این کارو برای پست و استوری های تکراری انجام بدید.

بعضی مواقع که زبان آموزها از ضعف حافظه و تمرکز شکایت میکنن, مشکل شون در واقع چیز دیگه ایه. مشکل شون بیماری های ناشی از یادگیری زبانه که قبلا توی ویدیویی به همین نام درباره اش صحبت کردم توی صفحه اینستاگرام در هایلایت بهترین سال زندگی, در سایت مون در بخش نمونه کارها و توی یوتیوب در پلی لیست بهترین سال زندگی میتونید اون ویدیو رو تماشا کنید.

توی اون ویدیو درباره بعضی از بیماری هایی که در اثر یادگیری زبان بهشون دچار میشید صحبت کردم این بیماری ها زیادن یک دسته از اونها بیماری های ذهنیه که خودشون رو در پوشش یه مسئله مثبت نشون میدن اما حقیقت چیز دیگه ایه.

دسته ای از زبان آموزهایی که فکر می کنن مشکل حافظه دارن در واقع آدم های تنبلی هستن. در ظاهر این طور به نظر نمیرسه اما در واقع همین طوره اما چرا؟ زبان آموزهایی رو دیدم که مثلا سال های سال فقط روی یه کتاب کار می کنن و هرگز کتاب بعدی یه مجموعه رو شروع نمی کنن. مثلا یه مجموعه مثل امریکن اینگلیش فایل رو با کتاب استارترش که کتاب پایه است شروع می کنن و چون آدم های تنبلی هستن, ذهن شون راحت فریب شون میده اما چطوری؟ میدونید که ذهن ما از تغییر فراریه و حاضر نیست تغییر رو بپذیره. دست به هر کاری میزنه تا ما تغییر نکنیم.

وقتی شما یه کتابی مثل کتاب استارتر رو به خوبی یاد گرفته باشید موقع دوره کردن, این کتاب براتون راحت به نظر میاد  و این راحتی چیزیه که ذهن تون بهش نیاز داره چون اگه کتاب جدید رو شروع کنید مجبور میشه همش تمرکز کنه برای فهمیدن مطالب جدید. و این براش سخته پس چه کار میکنه؟ این طور بهتون القا میکنه که تو هنوز صد در صد لغاتی که از بالا تا پایین این کتاب اومده رو حفظ نیستی پس نباید کتاب بعدی رو شروع کنی.

در واقع ذهن تون شما رو فریب میده تا تصور کنید حافظه ضعیفی دارید. در حالی که فراموش کردن بعضی لغات, یه مسئله طبیعیه و زمان لازمه تا بعضی واژگان و دستورهای گرامری به خوبی براتون جا بیفتن. زمان لازمه تا یه سری لغات برای همیشه توی حافظه تون ثبت بشن. گاهی تکرار شدن اون لغات در کتاب های بعدی کمک میکنه برای همیشه توی ذهن تون حک بشن. پس ضعف حافظه ای که ازش صحبت می کنید ممکنه صرفا فریب ذهن تون باشه برای فرار از شروع کتاب و مطالب جدید.

یه زمان های دیگه هم هست که ضعف حافظه در واقع یه توهمه و حافظه شما خیلی هم خوب کار می کنه و شما نمیدونید. یادمه دبیرستان که بودم خودم و دو نفر دیگه از همکلاسی هام به کلاس زبان خارج از مدرسه میرفتیم و به اصطلاح زبان مون نسبت به بقیه خوب بود. بیشتر بچه های کلاس, زبان انگلیسی شون خیلی ضعیف بود. مدرس زبان مون خیلی وقت ها سوالاتی رو که بقیه نمیتونستن درست پاسخ بدن از من و اون دو تا همکلاسی هام میپرسید و این باعث میشد بعضی از بچه ها ناراحت بشن. البته ما هیچ وقت ادعایی توی کلاس نداشتیم و این مدرس زبان مون بود که مدام بهمون آفرین میگفت. یه روز بعد از کلاس یکی از همکلاسیهای ناراحتم بهم گفت اگه خیلی بلدی انگلیسی حرف بزنی, یه دیکشنری رو کامل حفظی؟ گفتم نه و اونم بهم پوزخند زد.

 بعد با خودم فکر کردم احتمالا باید بشینم و یه دیکشنری رو حفظ کنم و البته چون اون زمان خواهر بزرگم دانشجوی رشته زبان انگلیسی بود ازش شنیده بودم که بعضی از همکلاسی های دانشگاهش که به اصطلاح جزو نخبه ها بودن واقعا دیکشنری حفظ می کردن. یعنی یه دیکشنری رو انتخاب میکردن و از اول تا آخرش رو حفظ می کردن. بماند که هیچ وقت ندیدم کسی این افراد رو تست کنه و مثلا یه دیکشنری برداره از هر جاییش سوال بپرسه و ببینه اونا پاسخ رو میدونن یا نه. اون زمان سعی کردم این کارو انجام بدم یعنی یه دیکشنری رو حفظ کنم که البته موفق نشدم و با خودم فکر می کردم چقدر حافظه ضعیفی دارم. البته بعد ها متوجه شدم که اصلا این کار چقدر غیر منطقی و مسخره اس.

این که شما نتونید کل یه دیکشنری رو حفظ کنید ضعف حافظه و نشون دهنده عدم تسلط زبانی شما نیست. اصلا مگه شمای فارسی زبان که فارسی زبان مادریتونه و کاملا بهش مسلطید, یه فرهنگ لغت فارسی رو حفظید که بخواید انتظار داشته باشید تمام لغات یه دیکشنری حتی کوچیک رو به انگلیسی حفظ باشید؟ پس اگه انتظار دارید کل لغات یه کتاب لغت یا فرهنگ لغت رو حفظ باشید و نمیشه مشکل حافظه ندارید. مشکل شما انتظارات نابه جا از خودتونه.

به همین ترتیب حفظ کردن لغات یه کتاب آموزش لغت به این شکلی که برای اکثر زبان آموزها جا افتاده کار غیر منطقی ایه. توجه داشته باشید که نمیگم حفظ لغت غیر منطقیه نه. حفظ لغات با استفاده از کتاب آموزش لغات به این شکلی که جا افتاده, اشتباهه یعنی یه کتاب لغت مثل 504 یا 1100 واژه رو بردارید و صبح تا شب از روش بخونید و بدتر اینکه فلش کارت بخرید یا درست کنید و مدام هر جا میرید دست تون باشه و هی فلش کارت بخونید تا لغت حفظ بشید. فلش کارت برای کارهای موقتی خوبه اما همیشگی کردن شون خیلی اشتباهه.

در مورد شیوه صحیح یادداشت برداری یه پست توی صفحه اینستاگرام گذاشتم که میتونید تماشا کنید.

البته منکر این نیستم که به این روش یعنی روش مدام در حال روخوانی کتاب لغت و فلش کارت بودن تعدادی لغت یاد میگیرید اما این خودش موجب ضعف حافظه میشه و اگه این کارو ادامه بدید متوجه میشید که بعد از مدتی انتظاری که از اون همه ساعت حفظ لغت دارید برآورده نشده و اکثر مواردی رو که حفظ کردید به یاد نمیارید.

پس یکی دیگه از دلایل ضعف حافظه که زبان آموزها ازش شکایت دارن در واقع ضعف حافظه نیست بلکه انتظار نابه جا از حافظه است.

ارتباط شما با حافظه باید مثل تنفس باشه. تنفس دو بخش داره دم و بازدم. شما ابتدا دم میگیرید و اکسیژن رو وارد ریه هاتون می کنید و بعد بازدم تون رو که شامل دی اکسیدکربنه خارج میکنید. اگه فقط دم بگیرید و نفس تون رو حبس کنید اسمش تنفس نیست و مطمئنا به مشکل برمیخورید. فقط در صورت دوطرفه بودن جریان تنفسه که حیات ادامه پیدا میکنه

ارتباط شما با حافظه تون و لازمه داشتن حافظه قوی همینه که مثل نفس کشیدن با حافظه تون برخورد کنید. همین مسئله در مورد غذا خوردن هم صدق میکنه. جسارتا شما کل غذا و مایعاتی که میخورید رو توی بدن تون حفظ نمیکنید. بخشی ازش رو دفع میکنید و همین عمل دفع اگه انجام نشه براتون بیماری ایجاد میکنه. پس یه چیزی وارد بدن میشه یه چیزی خارج میشه دو طرفه اس.

خب حالا چطور میشه این رابطه دو طرفه رو با حافظه برقرار کرد؟ وقتی لغتی رو حفظ میکنید. و در درجه اول بگم حفظ لغت به تنهایی یکی از منسوخ ترین کارهای زبانیه و حتما باید حداقل در قالب جمله ای که اون لغت درش به کار رفته اونو حفظ کنید. حالا بعد از حفظ کردن یک دسته لغت باید مدتی کتاب لغت رو کنار بذارید و به صورت عملی از اون دانش واژگانی که کسب کردید استفاده کنید. اما چطوری؟ شما باید در کنار حفظ لغت شروع کنید به مطالعه متون زبان اصلی, مثل روزنامه ها و مجلات انگلیسی زبان که در حال حاضر میتونید با پرداخت مبلغ کمی یا حتی به صورت رایگان خیلی از به روزترین نشریات معتبر رو به صورت پی دی اف در فضای اینترنت دریافت کنید.

هر بار که متن و مقاله یا داستانی رو به زبان اصلی میخونید به واژه های به کار رفته در اون توجه کنید. ازونجایی که واژه هایی که توی کتاب های آموزش لغت میخونید دسته بندی شده هستن, وقتی به صورت مداوم به مطالعه روزنامه ها و مجلات انگلیسی بپردازید حتما هر از گاهی با همون لغاتی که توی کتاب لغت یاد گرفتید مواجه میشید. در این جور مواقع خوبه جمله ای رو که اون لغت توش به کار رفته هایلایت کنید و ببینید به کدوم جنبه از معانی اون لغت در اون جمله پرداخته شده و بعد باید سعی کنید لغاتی رو که یاد میگیرید توی مکالمه هایی که با native ها یا توی کلاس تمرین مکالمه دارید به کار ببرید یا توی رایتینگ هایی که به انگلیسی مینویسید به کار ببرید و این میشه روش منطقی و دو طرفه یادگیری و حفظ لغت. در این جریان متوجه میشید که بعضی لغات بهتر توی ذهن تون می مونن و بعضی لغات رو زود فراموش می کنید. این یه روند طبیعیه البته به شرط اینکه حواس تون باشه حافظه شما معده ذهن تونه. اشباعش نکنید که پس نزنه.

 اگه فقط لغات رو حفظ می کنید, در واقع از حافظه تون به عنوان انباری استفاده میکنید. انباری جای وسایل خاک گرفته و فراموش شده است. پس تعجب نکنید که اون همه وقت صرف حفظ کردن لغت می کنید اما بی فایده است. صرفا حفظ کردن لغت و به کار نبستن اونها به شکلی که توضیح دادم مثل حبس کردن نفسه. نفسی که میتونست زندگی بخش باشه با حبس شدن زندگی رو میگیره.

نکته بعدی باز هم درباره فلش کارته. زیاد دیدم و قبلا متاسفانه خودم تجربه اش کردم که زبان آموزها فلش کارت رو همه جا با خودشون میبرن, صبح تا شب در حال خوندن لغت هستن و فکر می کنن که خیلی کارشون درسته. در حالیکه این هم یکی از اشتباه ترین کارهای ممکنه. اول اینکه ذهن شما ظرفیت محدودی برای یادگیری مطالب جدید طی یک روز داره و هر چی بیشتر فلش کارت توی حافظه تون بریزید همین flash card ها تبدیل میشن به .flush tank ظرفیت که پر بشه سر ریز میشه. محدودیت حافظه تون رو درک کنید و بهش احترام بذارید. همون طور که از صبح تا شب غذا توی معده تون نمیریزید و برای غذا خوردن تون حد و اندازه و زمان در نظر میگیرید, برای حافظه تون هم همین طور باشید و برای ظرفیتش برای یادگیری مطالب جدید احترام قائل باشید.

یه ویدیوی کوتاه با عنوان “چقدر طول میکشه” توی هایلایت یا پلی لیست حتما تماشا کنید هست. درباره اینه که چقدر طول میکشه یه مطلب زبانی رو شامل گرامر یا لغت به طور کامل یاد بگیرید.

خب, شما باید یه تایمی رو در طول روز ترجیحا اول روز به یادگیری اختصاص بدید. به این ترتیب تمرین میکنید که تمرکز داشته باشید. اگه زمان یادگیری رو به کل روز کِش بدید این بزرگ ترین توهین به حافظه تونه و باعث میشه اونو فرسوده کنید مثل ماشینی که یک سره روشنه. هم زود فرسوده میشه هم در زمان روشن بودن یکسره دیگه درست کار نمی کنه. حافظه تون نیاز داره به استراحت. پس محدود کردن زمان یادگیری و کش ندادنش به کل روز خودش یکی از راهکارهای تقویت حافظه است. بنابراین نباید فکر کنید اینکه فلش کارت همه جا همراه تون باشه و عین یه ذکر مدام کلمات رو تکرارشون کنید چیز خوبیه. این یکی از اشتباه ترین کارها برای یادگیری. این یعنی به حافظه تون عادت میدید زمان یادگیری رو کِش بده و ذهن تون نتونه متمرکز بشه که در زمان مشخص شده ای یادگیری رو انجام بده.

مسئله بعدی که باعث میشه اغلب انتظار اشتباهی از حافظه شون داشته باشن و وقتی اون انتظار برآورده نشه تصور کنن حافظه شون مشکل داره آموزش های بسیار اشتباه مدرسه است. در دوران تحصیل خودم یادمه از نظر معلم ها یه دانش آموز نخبه کسی بود که عین کامپیوتر عمل کنه. یعنی تفکر و تحلیل هیچ جایگاهی در سیستم آموزشی مدارس نداشت. هرچقدر بیشتر عین ربات رفتار میکردیم به نظر باهوش تر میومدیم. انتظار مدرس این بود که دانش آموز خوب کسیه که در هر حال و هر روز و زمانی اگه صداش زدن پرسیدن مثلا نادرشاه افشار در چه سالی به دنیا اومد فورا بگه “خانم اجازه 29 محرم سال 110 هجری قمری” و هر کسی که نمیتونست این چیزها رو فورا بگه حافظه اش مشکل داشت. در حالیکه این یکی از غیر منطقی ترین کارهایی بود که از ما انتظار داشتن انجام بدیم و نتیجه اش جز استرس چیزی نبود.

حواس تون باشه ذهن شما یه کتابخونه خیلی بزرگه و حافظه تون کتابدار این کتابخونه اس. بعضی از کتاب ها ته کتابخونه چیده شدن و کمی زمان لازمه تا حافظه تون بهشون دسترسی پیدا کنه. پس فکر نکنید اگه چیزیو میخواید به یاد بیارید و فورا همون لحظه به یاد نیاوُردید, حافظه تون ضعیفه و این قدر خودتونو بابتش سرزنش نکنید. آروم باشید و به حافظه تون زمان بدید. مطمئن باشید اگه با احترام با حافظه تون برخورد کنید و بهش فرصت بدید, آروم, آروم سرعتش هم بیشتر میشه.

این رو هم بدونید که خیلی غیرمنطقیه انتظار داشته باشید تک, تک لغات و اسامی و مطالبی که در کل عمرتون یاد گرفتید در هر لحظه که اراده کردید بتونید از اعماق حافظه تون احضارشون کنید. به زمان بندی و سرعت حافظه تون احترام بذارید.

توی یه سمیناری که یه بار چند سال پیش شرکت کرده بودم برگزار کننده سمینار گفت هر وقت ایده خوبی به ذهن تون میرسه از خودتون تشکر کنید. بزنید روی پاتون بگید مثلا ایول. آفرین به تو. من این تکنیک رو در مورد حافظه ام به کار میبرم. هر بار که چیزی که رو که دنبالشم حافظه ام به یاد میاره توی دلم ازش تشکر میکنم و بهش میگم “مرسی که به یاد آوردی, ازت ممنونم.”

یه راهکار برای تقویت حافظه انجام کارهاییه که به نوعی ورزش حافظه محسوب میشن. مثل به یاد آوردن چیزهای واقعا غیر ضروری. این طوری حافظه تون تکون میخوره و فعال میمونه. مثلا چند روز پیش داشتم فکر می کردم اسم اون دامپزشکی بزرگ شبانه روزی که حدود یه سال پیش به اونجا میرفتم چی بود اما همون لحظه یادم نیومد. پس شروع کردم به ورزش دادن به حافظه ام. به دو تا دامپزشکی دیگه که اونجا بودن فکر کردم اسماشون یادم بود. به کوچه و خیابونی که اون دامپزشکی بزرگه توش قرار داشت و بعد از حدود دو دقیقه اسمش رو به یاد آوردم.

بله دو دقیقه طول کشید اما مسابقه که نیست و اون اطلاعات اصلا برام کاربردی نبود. صرفا نوعی ورزش حافظه بود. یادمه زمانی بود که باید یه روز کامل فکر می کردم تا همچین چیزی رو به یاد بیارم. پس از نظر خودم خیلی پیشرفت کردم. شما می تونید به شکل های مختلفی به ورزش حافظه بپردازید. مثلا اگه اول صبح زبان خوندید, شب موقع خوابیدن سعی کنید بدون رجوع به کتاب به یاد بیارید که مطلب اون روز چی بود. یا اگه امروز لغت جدیدی یاد گرفتید, سعی کنید در حالیکه دارید ظرف ها رو می شورید یا زیر دوش به جای اینکه به این فکر کنید که عمه تون به خاله تون چی گفت و فلانی چرا با اینکه با همسرش مشکل داره طلاق نمی گیره, به این فکر کنید که با اون لغاتی که امروز یاد گرفتید چه جملاتی می تونید بسازید.

البته اینو بگم اگه یه عمری همه جور توهینی به حافظه تون کردید انتظار نداشته باشید ظرف چند روز یهو غوغا کنه. باید ضمن حفظ احترامش بهش زمان بدید تا در صورتیکه این تکنیک ها رو عملا اجرا کردید, حافظه تون به مرور زمان بهبود پیدا کنه.

در مورد یادگیری زبان, حفظ آرامش خیلی مهمه و لازمه حفظ آرامش اینه که تمرکز تون روی خودتون باشه. هر باری که احساس کردید دچار استرس و سرخوردگی شدید به احتمال زیاد در حال مقایسه کردن خودتون با دیگران هستید. یعنی یه کار بیهوده که البته اونم فریب ذهنه. چون وقتی مشغول مقایسه خودتون با دیگران و حسرت خوردن هستید دیگه به فکر چاره و راه حل نخواهید بود و فقط دنبال قربانی جلوه دادن خودتون هستید و این همون چیزیه که ذهن تون به دبنالش میگرده. تا وقتی در حال شکایت هستید, ذهن تون میتونه استراحت کنه چون کسی که مدام غُر میزنه و گله میکنه و از دست خودش و بخت و شرایطش میناله, تلاشی نمیکنه راه حل پیدا کنه و تمام سعیش حفظ وضع موجوده و این هدف غایی ذهن بشره. حفظ وضع موجود و خارج نشدن از منطقه راحتی.

وقتی خودم شروع کردم اون تکنیک به کارگیری عملی لغات حفظ شده رو اجرا کردن, همونی که در مورد دو طرفه بودن حفظ لغت گفتم, کم, کم متوجه شدم حافظه ام چه موجود متینیه و واقعا یه کتابدار باشخصیت و فهمیده است. حافظه من لزومی نمیبینه همه اطلاعاتی رو که بهش میسپرم دم در نگه داره تا به محض درخواست من فوری اون اطلاعات مورد نظر رو در اختیارم بذاره. بلکه موقعیتی عمل میکنه. یعنی چی؟ یعنی در هر موقعیتی که قرار دارم مطالب مورد نیاز در اون موقعیت رو در اختیارم قرار میده.

مثلا ممکنه همین جوری که اینجا نشستم و دارم صحبت میکنم اصلا حتی ثانیه ای لغات و اصطلاحاتی که درباره کار کردن و کسب درآمد به انگلیسی بلد هستم از ذهنم نگذره اما اگه قرار باشه فرضا همین الان یه رایتینگ در این باره بنویسم حافظه ام آروم, آروم جملات, ساختارها, لغات و اصطلاحات مختلف رو برام ردیف میکنه. گاهی حتی واقعا شگفت زده میشم و از حافظه ام میپرسم اینو دیگه از کجا آوردی؟ اصلا یادم نبود اینو بلدم یا یادم نبود اینو قبلا یاد گرفتم.


و حتی جالب تر اینکه رایتینگ هام رو نگه میداشتم و بعد از مدتی تصمیم می گیرفتم مجددا بدون رجوع به نوشته قبلی درباره همون موضوع, رایتینگ جدیدی بنویسم و در کمال تعجب بعد از مقایسه دو نوشته میدیدم اصلا از اساس, اصطلاحات و لغات متفاوتی در هر کدوم به کار بردم و این ها شگفتی ها و زیبایی های ذهن و حافظه است. اگه به علم کتابداری حافظه تون اعتماد کنید, اونم خوشحالتون میکنه.

اگه به حافظه تون مهلت بدید, بهش زمان بدید و بهش احترام بزارید, به شکل مثبتی غافلگیرتون میکنه. بارها دیدم افرادی که از حافظه شون مینالن, معمولا افراد کنترل گرایی هستن. اگه آدمی هستید که مدام به این فکر می کنید که مادرتون, پدرتون, خواهرتون, برادرتون, همسرتون, بچه هاتون چرا اون شکلی که شما فکر می کنید درسته, رفتار نمی کنن, شما فرد کنترل گرایی هستید. فرد کنترل گرا با خودش تصور میکنه که درست میگه و شاید هم درست بگه اما فراموش نکنید زندگی هر کسی به خود اون فرد مربوطه. اگه مشکلات رفتاری اطرافیان تون مستقیما در زندگی شما اثر میذارن فقط کافیه اجازه ندید تاثیرش روی زندگی شما باشه همین. نیازی به کنترل کردن رفتار اونها نیست.

مثلا یه اتاق مشترک با خواهرتون دارید و اون خیلی شلخته است؟ شما هم مدام اتاق رو مرتب میکنید و اون مدام کثیفش میکنه؟ این رفتار شما کنترل گریه. به جای این کار, بخشی از اتاق رو که مربوط به خودتونه یعنی میز خودتون, تخت خودتون و کمد خودتون رو تمیز نگه دارید و به بقیه اتاق کار نداشته باشید. بهش بگید حق نداره میز و تخت و کمد شما رو بهم بریزه اما با نیمه خودش هر کار خواست بکنه و به شما مربوط نیست.

پس اگه به کنترل گری اگه ادامه بدید و مدام ذهن خودتون رو درگیر رفتار دیگران کنید, این کنترل گری به حافظه تون هم کشیده میشه و در نهایت باعث میشه با بی احترامی به علم کتابدار ذهن تون یعنی حافظه تون سعی کنید همه چیز رو خودتون کنترل کنید به همون شکلی که گفتم یعنی سعی میکنید همه اطلاعات رو دم در حافظه تون نگه دارید و همین باز برای حافظه تون دردسر ایجاد میکنه.

بسیار خب این ویدیو همینجا به پایان میرسه و ازتون ممنونم که اون قدر برای خودتون و حافظه تون ارزش قائل بودید که از ابتدا تا انتهای این ویدیو رو تماشا کردید. یادتون باشه شما به عنوان کسی این ویدیو رو تماشا کردید که ظاهرا مشکل حافظه داره پس منطقا لازمه حداقل یه بار دیگه این ویدیو رو تماشا کنید یا گوش بدید. موفق باشید!

سبد خرید