آیا میدانید بزرگترین دروغی که مردم درباره یادگیری زبان میشنوند چیست؟ اینکه باید مثل بچهها زبان یاد بگیرید. دو مدل نصیحت احمقانه در دنیا وجود دارد یکی نصیحت احمقانه مضر و یکی نصیحت احمقانه بیضرر. اگر کسی به شما بگوید برای برق انداختن اتوموبیلتان بهتر است آن را با شیر بشویید و شما این کار را انجام بدهید اتفاق بدی نمیافتد. خب بله صبح که از خواب بیدار شوید میبینید که مورچهها و سوسکها از سر و کول اتوموبیلتان بالا میروند اما خب این خیلی بد نیست. این یک توصیه احمقانه بی ضرر است اما توصیه احمقانه مضر موجب میشود مهمترین منبعی را که در اختیار دارید و تجدیدپذیر نیست از دست بدهید و آن، زمان است.
شما همیشه میتوانید پول از دست رفته را به دست بیاورید اما زمان از دست رفته هرگز قابل برگشت نیست. این توصیه “مثل بچهها زبان یاد بگیرید” نیز از همین دست توصیهها است؛ توصیه احمقانه مضر.
اجرای این توصیه باعث میشود زمان زیادی را از دست بدهید. اما حالا چرا این توصیه احمقانه است؟
در پس هر توصیهای یک سری فرضیات وجود دارد. در نگاه اول ممکن است منطقی به نظر برسند. اما باید عمیقتر به این جور توصیهها فکر کنید تا حقیقت را بفهمید.
خب بیایید همه فرضیاتی را که در پس این توصیه یعنی یادگیری زبان همانند کودکان نهفته است بررسی کنیم
اولین فرضیه این است که شما به اندازه یک کودک وقت برای یادگیری زبان دارید. یک کودک عادی به چند سال زمان نیاز دارد تا بتواند از ساختن جملات ساده دست کشیده و یک جمله پیچیده بسازد. و تا جاییکه میدانم کودکان مجبور نیستند به فکر پرداخت قبض آب و برق و گاز و تلفن باشند. و در دو سالگی مجبور نیستند به مدرسه بروند. حتی مجبور نیستند خودشان را تمیز کنند. فقط مینشینند و گوش میدهند. این تنها سرگرمی کودکان است. خب وضعیت زندگی شما از نظر نحوه گذران وقت توسط کودکان تا چه حد شبیه به آنهاست؟
دومین فرضیه غلطی که در پس این توصیه نهفته این است که شما میتوانید به طور کامل خود را در محیطی قرار بدهید که در آن به زبان مورد نظر شما سخن میگویند. خبر بد اینکه همچین چیزی امکان پذیر نیست مگر اینکه به یک کشور خارجی مهاجرت کنید و در آنجا ساکن شوید.
فرضیه غلط سوم این است که مغز شما مانند مغز کودکان کار میکند. دهها مقاله علمی در این مورد وجود دارد اما حتما خود شما همین حالا هم بدون رجوع به این مقالات میدانید که مغز شما مثل مغز کودکان کار نمیکند. مغز شما مثل دیواری است که کلی روی آن شعارنویسی و آن را سیاه کرده باشند.
مغز یک کودک هر چه را که با آن برخورد داشته باشد جذب میکند اما مغز بزرگسالان انتخاب میکند و حاضر نیست هر اطلاعاتی را به درون خود راه بدهد. حالا بخشی از مقالاتی را که گفتم برایتان اینجا آوردم. از زمان تولد تا سه سالگی مغز یک کودک دستخوش تغییرات بسیار زیادی میشود. در زمان تولد مغز کودک همه نورونهای مورد نیاز تا آخر عمر را در خود دارد. ظرف یک سال اول عمر کودک حجم مغز دو برابر و تا سن 3 سالی 80 درصد رشد مغز کامل میشود. مهمتر اینکه در طول این 3 سال سیناپسها بسیار سریعتر از هر زمان دیگری در طول عمر یک انسان شکل میگیرند. در سن دو یا سه سالگی مغز کودک دو برابر بیشتر از مقدار مورد نیاز سیناپس دارد و اولین اطلاعاتی که مغز کودک دریافت میکند اثر بسیار عظیمی روی او به جا خواهد گذاشت.
خب برگردیم به سراغ فرضیات غلط نهفته در پس این توصیه احمقانه مضر یادگیری زبان همچون کودکان. چهارمین فرضیه غلط این است که یادگیری زبان اول و دوم مانند هم انجام میشوند.
بزرگسالان برخلاف کودکان به یک زبان یعنی زبان مادریشان صحبت میکنند یعنی برخلاف کودکان یک دانش اولیه درباره زبان دارند
این مسئله روی مغز اثر میگذارد و موجب میشود روند یادگیری زبان دوم بسیار متفاوت با زبان اول باشد.
نمیفهمم چرا باید کسی یک سال صبر کند و تازه بعد از گذشت یک سال بخواهد از زبان دومی که در حال یادگیریاش بوده برای برقراری ارتباط استفاده کند. خب این یکی از ویژگیهای یادگیری زبان همچون کودکان است. به همین دلیل است که همیشه بهتر است با مسائل عمومیتر یعنی مهمترین اصول گرامری زبان مورد نظر کارتان را شروع کنید.
البته من ادعا نمیکنم که ابتدا باید گرامر را یاد بگیرید شاید بهتر باشد کمی صبر کنید تا زبان مربوطه تا حدی برایتان جا بیفتد. و بعد به سراغ گرامر آن زبان بروید. اما این را به شما قول میدهم که این مسئله یعنی جا افتادن زبان، بسیار طول خواهد کشید. حتی اگر زبان مربوطه اولین زبانی باشد که بعد از زبان مادری در حال یادگیریاش هستید بیشتر طول میکشد.
در واقع ممکن است این روند آن قدر طول بکشد که خودتان تسلیم شوید.
به نظر من سرعت پیشرفت ما بزرگترین منبع کسب انگیزه است. فکرش را بکنید. چند بار تا به حال پیش آمده است که بدون پیشرفت کردن حاضر باشید به انجام کاری ادامه بدهید؟
تعداد بسیار انگشت شماری از انسانها بدون دیدن نتیجه تلاششان میتوانند مصمم باشند و به تلاششان ادامه بدهند.
خب همان طور که گفتم بزرگسالان یک دانش زبانی اولیه دارند که همان زبان مادریشان است. بزرگسالان درک بهتری از کارکرد زبان دارند. هر چه باشد تقریبا همه ما میدانیم صرف کردن افعال به چه معنا است و صفت چیست. و مهمتر اینکه بزرگسالان ماشینهای پیدا کردن الگو هستند.
برای بزرگسالان درک کردن قوانین زبان بسیار راحتتر از کودکان است. خلاصه اینکه ما به عنوان بزرگسال میتوانیم به سرعت، یک زبان را یاد بگیریم اما همان طور که بارها گفتهام همه چیز به این بستگی دارد که تا چه حد تمایل داشته باشید روی یادگیری زبانتان کار کنید. اگر تصور کنید که صرفا تماشای سریال به زبان مورد نظرتان و گوش دادن به فایلهای صوتی آن زبان بدون یادگیری اصول آن زبان و دوره دیدن میتواند باعث شود شما با فصاحت به زبان مربوطه سخن بگویید. باید بگویم که این این خیالی بیش نیست. میدانم به نظر خیلی سختگیرانه میآید اما همیشه بهتر است از نظر ذهنی آماده باشید تا اینکه منتظر باشید همه چیز خود به خود اتفاق بیفتد.
اگر هنوز یادگیری زبان را آغاز نکردهاید میتوانید از اینجا شروع کنید.
برگرفته از یونیورس آو مموری