وجوون که بودم از حموم رفتن و دوش گرفتن متنفر بودم. همه اش سعی می کردم کمتر از جام تکون بخورم که تا حد امکان بدنم عرق نکنه و مجبور نشم دوش بگیرم. به همین دلیل توی مدرسه از زنگ ورزش متنفر بودم.
هر چقدر هم که توی حوم لیف و کیسه رو محکم روی پوست بدنمون بکشیم و هر چند بار هم که سرمون رو با شامپو بشوریم, وقتی در معرض هوای گرم یا آلوده قرار بگیریم یا ورزش و فعالیتی بکنیم, بدن مون کثیف میشه, عرق می کنیم و باید مجددا دوش بگیریم.
و نکته مهم تر اینکه دوش گرفتن کافی نیست, ما باید مدام محل زندگی مون رو هم نظافت کنیم. اگه بعد از حموم همون لباس های قبلی رو تن مون کنیم, باز بدن مون بو می گیره.
همون طور که دوش گرفتن به تمییز موندن بدن مون کمک می کنه و کاریه که تا آخر عمر باید به صورت مداوم انجامش بدیم, برای حفظ انگیزه و اشتیاق مون هم باید ذهن مون رو به حموم ببریم و وادارش کنیم مرتب دوش بگیره.
حموم بردن ذهن مون باعث میشه بوی بد بی انگیزگی و تنبلی از وجودمون خارج بشه. پاکسازی ذهنی هم مثل دوش گرفتن باید به یه فعالیت منظم و مرتب تبدیل بشه. باید مدام افکار آلوده و منفی رو از ذهن مون پاک کنیم و این کار رو به یه فعالیت روزانه تبدیل کنیم تا بتونیم انگیزه و اشتیاق مون رو حفظ کنیم.
و درست همون طوری که بعد از دوش گرفتن لباس های کثیف و عرقی قبلی مونو نمی پوشیم, بعد از پاکسازی ذهن مون نباید برگردیم به همون محیط هایی که اون افکار آلوده و انگیزه کُش رو وارد ذهن مون کردن.
تماشای اخبار که اساسا پمپاژ انرژی منفیه, وقت گذروندن با آدم های غُر غُرو و نِق نِقو, مدام وقت گذروندن در شبکه های اجتماعی و از این پُست اینستاگرامی به اون پست اینستاگرامی رفتن میتونن دلایل از دست دادن انگیزه باشن.
شروع صبح تون با گوشی موبایل و شبکه های اجتماعی و ور رفتن با گوشی موبایل و سَرَک کشیدن به صفحات مختلف اینستاگرام قبل از خواب باعث میشه ذهن تون در طول شب هم نتونه استراحت کنه.
اگه کسی که شُر, شُر در حال عرق ریختنه به سراغم بیاد و ازم بپرسه چی کار کنم تنم بوی عرق نده, بهش میگم دوش بگیر. چاره دیگه ای نیست. اگر هم کسی به سراغم بیاد و بگه چی کار کنم انگیزه ام حفظ بشه میگم از نظر ذهنی دوش بگیر. پاکسازی ذهن هم مثل دوش گرفتن باید مرتب و منظم انجام بشه تا بوی بد تنبلی و بی انگیزگی ازش خارج بشه.
اگه مرتب تلویزیون توی خونه تون روشنه, مدام در حال وقت گذروندن با آدم های بی برنامه و بی انگیزه و غرغرو هستید, جای تعجبی نداره که انگیزه ای برای اجرای برنامه تون نداشته باشید.
شما هم مدام دچار بی انگیزگی می شید؟ کدوم یک از مواردی رو که به عنوان دلیل بی انگیزگی نام بردم مدام انجام میدید؟
خب همون آدمی که اون سوال قبلی رو پرسیده بود حالا این مسئله رو توی دایرکت مطرح کرده که در تصویر میتونید بخونید. در درجه اول آیا میدونید غُرغُروترین موجود زندگی مون که باید ازش فاصله بگیریم کیه؟
بزرگ ترین غُرغُروی زندگی هر کدوم مون ذهنِ خودِ ماست. چون بقیه آدم ها هرچقدر هم که بهمون نزدیک باشن دیگه لحظه به لحظه 24 ساعت شبانه روز کنارمون نیستن اما ذهن مون همیشه کنارمونه.
حالا این ویدیوی زیر این متن رو با دقت تماشا کنید تا بقیه مطلب رو براتون توضیح بدم. این گربه ای که می بینید, داره سعی می کنه همزمان پنجه هاش رو روی دو قسمتِ دَر نگه داره. واسه همینه که نزدیکه چیز بخوره.
حالا نمیخواستم بگم جِر بخوره واسه همین نوشتم چیز بخوره. دیگه مخاطب خودش متوجه نکته ها میشه دیگه. والا.
اشتباه این گربه رو خیلی از زبان آموزها مثل همین آقایی که توی دایرکت پیام دادن دارن. همه چیو باهم میخوان. به قول انگلیسی زبان ها که you can’t have it both ways یعنی “خَر و خُرما با هم نمیشه.”
میخوان یه برنامه جدید مثلا برنامه یادگیری زبان رو به زندگی شون اضافه کنن و در عین حال هیچ چیزی از برنامه های قبلی شون کم نشه. مثل اون گربهه میخوان هر دو طرف رو داشته باشن.
میخوان هم همه برنامه های فعلی شون سر جاش باشه و هم برنامه زبان به برنامه ها و فعالیت های فعلی شون اضافه بشه.
میخوان هم انگیزه شون حفظ بشه و هم همه شرایط و وضعیت های فعلی سر جاش بمونه. اما به قول برایان تریسی اگه میخواید نتیجه متفاوتی کسب کنید, باید رفتار متفاوتی از خودتون نشون بدید.
وضعیت فعلی زندگی و ذهن شما و آدم هایی که تا به حال باهاشون بودید, شما رو به این نقطه بی انگیزگیِ فعلی رسوندن, اگه میخواید به هدف متفاوتی مثلا کسب و حفظ انگیزه برای یادگیری زبان برسید, باید شرایط, وضعیت و محیط تون رو تغییر بدید.
درست مثل این گربه ای که توی ویدیوی زیر این متن میبینید باید یه جایی تصمیم بگیرید که یه سَمت و طرفی رو انتخاب کنید. اون گربهه بالاخره یه سمتی رو انتخاب کرد و چهار دست و پا اون طرف قرار گرفت تا یه وقت از وسط چیز نخوره. شما هم همین طور. اگه میخواید از وسط چیز نخورید باید یه طرف رو انتخاب کنید.
خَر و خُرما با هم نمیشه. به قول انگلیسی زبان ها که you can’t have your cake and eat it too. یا باید همین وضعیت فعلی و ذهن غُر, غُروی خودتون و آدم های منفی اطراف تونو بپذیرید, یا اینکه از یه جایی تصمیم بگیرید مسیر رو عوض کنید.
و یادتون نره اول اون ذهن غُرغُروی خودتونو درستش کنید, بقیه آدم ها پیش کِش. و البته این چیزی نیست که یک شبه اتفاق بیفته. باید مدام و هر روز در حال مطالعه مطالب مثبت و انگیزه بخش باشید تا هر روز ذهن تون پاکسازی بشه.
و تازه بعدش هم باید بپذیرید که پاکسازی ذهن یه روند دائم العمره. همون طور که برای تمیز موندن بدن تا آخر عمر باید مرتب دوش بگیریم, برای مثبت و باانگیزه موندن ذهن هم تا آخر عمر باید مدام ذهن مون رو پاکسازی کنیم.
و همون طوری که 7 ساعت زیر دوش موندن تویه یه روز باعث نمیشه بقیه هفته بدن مون تمیز بمونه, چندین ساعت وقت برای پاکسازی ذهن در یه روز و بعد رها کردن این روند, تضمین نمی کنه که اثر اون پاکسازی ذهنی به طور دائمی حفظ بشه.
هیچ کسی نیست که در تک, تک لحظه های زندگیش مثبت و با انگیزه باقی بمونه. من هم همین طور. همون طور که بدن مون در جریان زندگی کثیف میشه, ذهن مون هم همینه. هر دو رو باید مرتب نظافت کرد.
اگه ذهن مون درست بشه, محیط مون هم تغییر میکنه. محیط به دو صورت تغییر میکنه. اولین تغییر اینه که یه سری از آدم ها دیگه وقتی کنارتون میشینن در صورتی که عادت کرده باشید دست از غُر, غُر و منفی بافی بردارید, دیگه زبون شون نمی چرخه کنارتون که میشینن سر غُر, غُر رو باز کنن.
و دوم به این صورته که دیگه خودتون حاضر نیستید در محیط های منفی قرار بگیرید. اگه حالا توی محیط های منفی توی جمع دوستان و آشنایان و همکاران هستید و میگید تقصیر من نیست اونا منفی باف هستن, سخت در اشتباهید.
علت اینکه میتونید توی این جور جمع ها حاضر بشید و بمونید اینه که تَهِ دل تون عاشق غُر, غُر کردن و منفی بافی و بهونه جویی هستید. در غیر این صورت امکان نداشت چنین محیط هایی رو تحمل کنید.
اگه الان یکی از اعضای خونواده تون بگه “فلان جا قراره یکیو اعدام کنن, بیا چند تا ساندویچ درست کنیم با هم بریم تماشا” آیا شما همراهیش می کنید و میگید نمیشه ازشون فاصله بگیرم و منزوی بشم؟ میگید این با طبیعت انسان جور نیست که از این آدم ها فاصله بگیره و منزوی بشه پس برم تماشای صحنه اعدام؟
وقتی از شَرِ ذهن غُر, غُروی خودتون خلاص بشید دقیقا همین اتفاق رخ میده. دعوت اطرافیان به منفی بافی و غُر, غُر, دیگه براتون جذاب نیست و حاضر نخواهید شد برای “منزوی نشدن” توی این جمع ها شرکت کنید.
در یک کلام توی هر وضعیت دشواری و ناخوشایندی که قرار دارید, هم راه حل هایی برای بیرون رفتن از اون وضع وجود داره و هم بهونه هایی برای موندن در اون وضع.
اگه بهونه رو انتخاب کنید, کارتون راحت میشه. چون مجبور نیستید به خودتون تکونی بدید. بهونه تضمین می کنه که فشاری بهتون وارد نشه و اگه راه حل رو انتخاب کنید, مجبورید تکون بخورید و تغییراتی ایجاد کنید و این بهتون فشار وارد می کنه.
پس اگه دیدید در یه وضعیتی دارید مینالید و میگید “نمیشه که” نمیشه که” بدونید که آدم بهونه جویی هستید و اصل منفی بافی در درون خود شماست. اطرافیان رو بیخود بهونه نکنید. حداقل کاری که میتونید انجام بدید اینه که وقتی توی چنین جمعی قرار می گیرید, صرفا گوش بدید و با غرغرها و منفی بافی هاشون همراهی نکنید.
اگه همیشه مثبت اندیشی و باانگیزگی کسی رو میبینید به این دلیل نیست که همیشه مثبت و با انگیزه است. بلکه یاد گرفته در زمان های ناراحتی و ناخوشی, مدام نیاد پیش شما غُر بزنه. میره توی لاک خودش تا خودشو از اون وضع دربیاره.
اگه شما هم برای یادگیری زبان مشکل کسب و حفظ انگیزه دارید, بهتون توصیه می کنم کارتون رو با ویدیوهای “اثر مرکب” شروع کنید. 39 ویدیو رو پشت سر هم روزی یه قسمت تماشا کنید یا گوش بدید.