چطور خودتان بدون کمک دیگران زبان یاد بگیرید (بخش دوم)

آموزش زبان انگلیسی با پرفکت یور اینگلیش

بخش اول این مقاله را اینجا بخوانید

کسی که یک کوه را جا به جا می‌کند کارش را با جا به جا کردن سنگ‌های کوچک آغاز می‌کند.

“کنفسیوس”

اگر بخش اول این مقاله را خوانده باشید حتما دیگر به طور کاملا واضح می‌دانید که چرا می‌خواهید زبان یاد بگیرید. هرگز دلیل‌تان را فراموش نکنید. حتی اگر لازم است آن را روی تکه‌ای کاغذ با خط خوش بنویسید و در جایی قرار بدهید که همیشه جلوی چشم تان باشد. اجازه بدهید که این دلیل راهگشای شما باشد. حالا وقت آن است که یاد بگیرید چطور پروسه یادگیری زبان را اجرایی کنید.

اولین قدم این است که آماده شوید:

توضیح اینکه آماده شدن به چه معناست کاملا کار سختی است. دلیلش مشخص است زیرا در اکثر موقعیت‌های زندگی هیچ وقت احساس نمی‌کنید که کاملا و صد در صد آماده هستید. در یک وضعیت ایده‌آل آماده بودن شما باید سه ویژگی داشته باشد.

یعنی از نظر فیزیکی، ذهنی و عاطفی آماده باشید.

۱. آمادگی فیزیکی:

راحتی اهمیت دارد و مهم است. قبل از شروع برنامه یادگیری زبان حتما باید ببینید که یک وقت گرسنه، خسته یا بیمار نباشید. اگر لازم شد کمی چرت بزنید یا غذایی بخورید.

۲. آمادگی ذهنی:

هر کاری لازم است انجام بدهید تا قبل از شروع برنامه یادگیری ذهن‌تان را از هر دغدغه‌ای خالی کنید. به نظر من استرس، بزرگ‌ترین دشمن یادگیری موثر است. برای آرام شدن ذهن‌تان می‌توانید کارهای مختلفی انجام بدهید مثلا کمی در اتاق‌تان قدم بزنید، یک لیوان چای بنوشید، کمی به موزیک گوش بدهید، موبایل‌تان را خاموش کنید یا در حالت سایلنت قرار بدهید.

هر کاری لازم است انجام بدهید تا ناگهان وسط زمان زبان خواندن متوجه نشوید که دارید به مسئله‌ای که دغدغه فکری‌تان است می‌اندیشید.

۳. آمادگی عاطفی:

هیجان‌زده باشید. به همه چیزهایی فکر کنید که وقتی به زبان انگلیسی مسلط شوید می‌توانید انجام بدهید. خودتان، خودتان را هیجان‌زده کنید. به این فکر کنید که کاملا به انگلیسی مسلط هستید و به کشوری انگلیسی زبان سفر می‌کنید یا کشوری که مردمش انگلیسی بلدند. به این فکر کنید که انگلیسی بلد هستید و می‌توانید یک فیلم سینمایی را از اول تا آخر بدون کمک زیرنویس بفهمید و لذت ببرید.

به این فکر کنید که بار دیگر که وارد یک داروخانه یا فروشگاه شدید که اجناس خارجی می‌فروشد می‌توانید برچسب روی اجناس را بخوانید و بفهمید و نیازی به پرسیدن سوال ندارید. یا به این فکر کنید که وقتی یک توریست در خیابان به دنبال آدرس می‌گردد شما می‌توانید به راحتی او را راهنمایی کنید. به این‌ فکر کنید که دفعه بعدی که با یک خط هوایی خارجی پرواز کردید به راحتی بتوانید به مهمان دار بگویید که چه می‌خواهید و دیگر نیازی نباشد از زبان اشاره استفاده کنید.

یک محیط برای یادگیری زبان برای خودتان ایجاد کنید که خیلی هم راحت نباشد:

همه ما باید یک مامن امنی داشته باشیم؛ جایی که فورا بتوان آن را به یادگیری ربط داد. مکانی که به محض قرار گرفتن در آن تشویق به یادگیری شویم. اما خب می‌دانم ایجاد یک مرز میان محل کار، محل بازی و محل یادگیری، کار سختی است. با این حال جایی را به این کار اختصاص بدهید که مال خودتان باشد. اگر در منزل‌تان چنین جایی را سراغ ندارید به یک کافی شاپ یا کتابخانه بروید.

وقتی چنین مکانی برای خودتان فراهم کردید هر چیزی را که به صورت بالقوه می‌تواند برایتان مزاحمتی ایجاد کند از دم دست‌تان دور کنید. به موزیک گوش ندهید. هر چیزی که ممکن است حواس‌تان را پرت کند کنار بگذارید و زیادی راحت نباشید. اگر بروید و روی یک صندلی راحت بنشینید یا روی کاناپه لم بدهید احتمال اینکه وسوسه شوید که بخوابید، زیاد است.

اگر در منزل هستید به اطرافیان‌تان بگویید ظرف مدتی که به یادگیری اختصاص می‌دهید کاری با شما نداشته باشند، صدایتان نزنند و خودشان هم سر و صدایی ایجاد نکنند.

تمرکز کنید و چیزی داشته باشید که حواس‌تان را جمع کند حالا که جایی برای یادگیری دارید نکته بعدی این است که چند کار را همزمان انجام ندهید. می‌دانم احتمالا با خودتان فکر می‌کنید افرادی که چند کار را همزمان انجام می‌دهند نابغه هستند اما اصلا چنین چیزی صحت ندارد. انجام همزمان چند کار باعث می‌شود تمرکزتان را زود به زود از دست بدهید. با استفاده از چیزی مثل یک دستبند یا تابلویی که به دیوار زده‌اید به خودتان یادآوری کنید که چرا می‌خواهید وقت‌تان را به یادگیری زبان اختصاص بدهید. مثلا تصویر روی دیوار می‌تواند عکس یک کشور انگلیسی زبان باشد که قصد دارید بعد از کسب تسلط بر زبان انگلیسی به آن سفر کنید. جهت کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه کلیک کنید.

این کار را به صورت مرتب انجام بدهید. اگر آدمی هستید که اهل روتین داشتن هستید دیگر لازم نیست به شما یادآوری کنم که مرتب انجام دادن کارها چقدر اهمیت دارد. اگر نه پس اجازه بدهید به شما چیزی را بگویم که هزاران بار است گفته می‌شود. اختصاص دادن روزی ده دقیقه از وقت‌تان به یادگیری زبان بسیار بهتر از اختصاص هفته‌ای یک بار اما همان یک بار به مدت 2 ساعت است. چرا؟ شاید با خودتان بگویید روزی ده دقیقه در هفته می‌شود 70 دقیقه یعنی 1 ساعت و 10 دقیقه اما یک بار در هفته آن هم دو ساعت که تقریبا دو برابر این زمان است چرا بهتر نیست؟ قوانین زیادی روی میزان یادگیری شما اثرگذار هستند که یکی از آنها قانون فاصله‌گیری است

وقتی چیزهایی را در طول زمان طولانی‌تر و با تکرار یاد می‌گیرید بهتر آنها را به خاطر می‌آورید. اگر یادگیری هر روزه جزو عادات شما نیست باید آن را به یک عادت تبدیل کنید.

هر روز وقتی را به یادگیری اختصاص بدهید مثلا از ساعت ۷ شب تا ۷ و ۲۵ دقیقه.

با استفاده از دوزهای کوچک، یادگیری را انجام بدهید:

یادگیری یک ماراتون است نه دوی سرعت. اگر می‌خواهید روزانه بیش از یک ساعت از وقت‌تان را به یادگیری اختصاص بدهید این زمان را در طول روز تقسیم کنید. میزان تمرکز ما آدم‌ها چیزی بین ۲۰ تا ۴۰ دقیقه است. بعد از این مدت ذهن‌تان شروع می‌کند به فکر کردن به مسائل مختلف. این طبیعی است فقط کافی است این را بدانید و برایش برنامه‌ریزی کنید. هر ۳۰ دقیقه وقتی که به یادگیری اختصاص می‌دهید ۱۰ دقیقه استراحت کنید. افراد، معمولا چیزهایی را که ابتدای تایم یادگیری و انتهای آن یاد گرفته‌اند بهتر به خاطر می‌آورند. یعنی هر چی بیشتر به خودتان وقت استراحت بین زمان یادگیری بدهید بیشتر از این پدیده سود می‌برید.

برای خودتان سیستم خلق کنید. داشتن سیستم بسیار بهتر از داشتن هدف به شما کمک میکند.

به نظر من داشتن یک هدف نقطه شروع خیلی خوبی است. اما در سفر یادگیری زبان، ‌داشتن هدف ایستگاه اول است. هدف به تنهایی شما را خیلی به پیش نمی‌برد. اهداف با اینکه خیلی خوب هستند محدودیت‌های زیادی دارند.

فرض کنیم هدف شما این بوده است که روزی ۱۰ لغت جدید یاد بگیرید یا روزی ۱۵ دقیقه از وقت‌تان را صرف یادگیری کنید. اگر نتوانید این هدف را هر روزه اجرا کنید احساس بدی به شما دست می‌دهد. و با خودتان می‌گویید من حتی این یک کار را هم نمی‌توانم درست انجام بدهم. هر بار که نتوانید این برنامه هر روزه را اجرا کنید احتمال اینکه این کار را مجددا از سر بگیرید کمتر می‌شود و بعد از مدتی ناامیدی دیگر به سراغ یادگیری نمی‌روید. و این تنها گوشه‌ای از مشکلاتی بود که داشتن هدف تنها باعث‌شان می‌شود. اهداف، شما را به نوعی محدود می‌کنند.

حالا چرا داشتن سیستم بهتر از داشتن هدف است؟

یک سیستم خوب دو ویژگی اساسی دارد. اول اینکه اجرای رفتار موردنظر را تسهیل می‌کند و دوم اینکه مانع از تسلیم شما در برابر رفتارهایی می‌شود که نمی‌خواهید انجام بدهید.

وقتی برای خودتان سیستم داشته باشید دیگر هیچ احتیاجی به اراده نیست. مثلا من تنها وسایلی که روی میزم قرار می‌دهم دیکشنری و کتاب است. روی میز من از موبایل خبری نیست. برای استفاده از موبایل باید از پشت میزم بلند شوم و به اتاق دیگری بروم. حتی می‌توانید موبایل را توی کشوی میزتان بگذارید و درش را قفل کنید و کلیدش را بالای یخچال بگذارید. این طوری دیگر ناخودآگاه و هر 5 دقیقه یک بار گوشی‌تان را چک نمی‌کنید و هر بار که بخواهید به سراغ موبایل‌تان بروید کاملا آگاهانه این کار را انجام می‌دهید.

از انجام این کار لذت ببرید

چیزی که یک فرد بااستعداد را از یک فرد موفق جدا می‌کند سخت کوشی است.

کاری را که می‌خواهید به طور مرتب انجام بدهید مثلا یادگیری زبان را دوست داشته باشید. هر کسی اگر در شرایط بی نقص و کاملا ایده‌آل قرار بگیرد می‌تواند وقتش را به یادگیری سپری کند. اما همان طور که گفتم همچین چیزی به ندرت رخ می‌دهد. هر بار که خودتان را وادار به یادگیری می‌کنید در استحکام این عادت جدید نقش دارید و آجر به آجر دیوار عادت جدید را می‌سازید.

خودتان را با دیگران و پیشرفت آنها مقایسه نکنید. هر کسی مشکلات خاص خودش را دارد. همه ما استعدادهای متفاوتی داریم فقط کافی است هر روز بلااستثنا وقتی را یه یادگیری اختصاص بدهید.

سبد خرید