اگه مدتیه که به فکر یادگیری زبان انگلیسی افتادید یا مدتیه که این کارو شروع کردید، احتمالا این چند سوال ذهن تون رو مشغول کرده:
- بهترین کتاب آموزش زبان برای یادگیری زبان انگلیسی کدام است؟
- آیا کتاب های Interchange دیگه قدیمی شدن و به درد نمیخورند؟
- کدام Edition مجموعه کتاب های American English File مناسب یادگیری زبان انگلیسی هستند؟ و تفاوت Edition اول، دوم و سوم این کتاب در چیست؟
- بهترین روش خودآموز یادگیری زبان انگلیسی کدام است؟
- بهترین مدرس زبان انگلیسی چه کسی است؟ و آیا مدرس های دیگر را تایید می کنید؟
- بهترین موسسه زبان برای یادگیری زبان انگلیسی کدام موسسه است؟
- برای شروع یادگیری زبان انگلیسی بهتر است کدام لهجه را انتخاب کنیم American یا British؟
- با توجه به اینکه آزمون آیلتس یک آزمون British است, اگر نهایتا قصد شرکت در این آزمون را داشته باشیم, آیا بهتر نیست زبان انگلیسی را با لهجه British یاد بگیریم؟
- چقدر طول می کشد تا زبان انگلیسی را از سطح مبتدی در حدی یاد بگیریم که راحت صحبت کنیم؟
اگه میخواید پاسخ این چند سوال رو بدونید، لطفا این ویدیو رو تماشا کنید و یا این مطلب رو تا انتها مطالعه کنید.
تنوع منابع آموزش زبان:
شاید اولین سوالی که به ذهن تون خطور کرده این باشه که با توجه به متنوع بودن منابع آموزش زبان, بهترین کتاب برای یادگیری زبان انگلیسی کدومه؟ و حتما از کسی یا کسانی شنیدید که کتابی رو به عنوان بهترین منبع معرفی کردن و با خودتون فکر میکنید که اگه بخواید انگلیسی رو خوب یاد بگیرید حتما باید با همون کتاب شروع کنید.
به عنوان کسی که بیش از یک دهه به تدریس زبان انگلیسی پرداخته باید بگم این تصورتون اشتباهه. درسته که یک سری کتاب های آموزش زبان انگلیسی به روز هستن و شاید هر چند سال یک بار ادیشن یعنی ویراست جدیدی ازشون به بازار بیاد اما اصلا به این معنا نیست که اگه یادگیری رو با این کتاب ها شروع کنید موفقیت تون تضمین شده است.
شاید وقتی اسم کتاب اینترچینج به گوش تون میخوره با خودتون تصور کنید که این کتاب دیگه قدیمی شده و به درد نمی خوره و حتما باید به سراغ کتاب های به روز تری مثل امریکن اینگلیش فایل برید. اما این طور نیست. من کتاب های مختلف آموزش زبان رو در کلاس های مختلفم تدریس کردم از اینترچینج (Interchange) و نیو اینترچینج (New Interchange) و فور کورنرز (Four Corners) گرفته تا امریکن اینگلیش فایل (American English File). شاید اگه مدتی توی یه انتشارات زبان کار نمی کردم هیچ وقت کتاب های مختلف رو امتحان نمی کردم اما مشغول بودن در یه انتشارات و دیدن تنوع کتاب های آموزش زبان باعث شد تصمیم بگیرم درس دادن از روی کتاب های مختلف رو تست کنم.
اگه از یه مدرس زبان که تجربه تدریس کتب مختلف رو داره این سوال رو بپرسید بهتون میگه که این کتاب ها همه شون چارچوب مشترکی دارن. به عنوان مثال همه کتاب های آموزش زبان انگلیسی چه اینترچینج باشه چه هدوی (Headway) و چه امریکن اینگلیش فایل با آموزش سلام و احوالپرسی, معرفی خود و گفتن nice to meet you شروع میشن. اولین کتاب پایه همه این متدها کتابی به اسم اینترو (Intro) استارتر (Starter) یا بگینر (Beginner) هست که پایین ترین سطح آموزش زبانه و در اولین کتاب همه این متدها زمان حال ساده, حال استمراری, گذشته ساده, یک زمان آینده, اسم کشورها و ملیت ها خوندن ساعت به زبان انگلیسی و خرید کردن آموزش داده میشه. اما چی باعث شده بعضی از این کتاب ها معروف تر بشن و در چشم مخاطبی که زبان آموزه بهتر جلوه کنن؟ پاسخ اینه: صرفا تنوع ظاهری و یک سری بسط دادن های آموزشی.
مقایسه چند کتاب آموزش زبان انگلیسی:
مثلا اگه به کتاب قدیمی ای مثل اینترچینج رجوع کنید میبینید اولین مکالمه ای که توی این کتاب تدریس میشه همونیه که توضیح دادم یعنی سلام و احوالپرسی، معرفی خود و گفتن جمله .nice to meet youبه تصویر دقت کنید یه دختر و پسر سر یه کلاس نشستن.
حالا به اولین مکالمه کتاب هدوی (Headway) توجه کنید: با سلام و معرفی خود در صفحه اول شروع میشه ظاهرا تو حیاط دانشگاه هستن، و در صفحه بعد جمله معروف nice to meet you آموزش داده میشه.
این هم آموزش اولین مکالمه در کتاب امریکن اینگلیش فایله که در سه بخش سلام و احوالپرسی، معرفی خود و جمله معروف nice to meet you مشاهده میشه.
مثلا تا به این لحظه یعنی بهار سال ۱۳۹۹ همین کتاب امریکن اینگلیش فایل 4 ادیشن (Edition) مختلف داره. این صفحه ای که ازش مثال آوردم از ادیشن دوم هست. این کتاب دو مدل ادیشن سه داره؛ اولین ادیشن سه در واقع بریتیش فایله و آموزش انگلیسی بریتیشه و دومینش جدیدترین ورژنه. در ورژن جدید همین مکالمه در کافی شاپ اتفاق می افته و علاوه بر اینکه دو نفر خودشونو به هم معرفی میکنن و اسماشونو به هم میگن و از جمله nice to meet you استفاده میشه, یه کاپوچینو هم میخورن.
در بعضی بخش های کتاب های آموزش زبان, متنی برای ریدینگ میبینید که درباره آدم های معروفه. در کتاب های قدیمی, این متن ریدینگ که فرضا قراره با خوندنش کاربردهای زمان های مختلف یا ساختار گرامری خاصی رو آموزش ببینید درباره فردیه که به عنوان مثال 10 سال پیش جزو سلبریتیها یعنی افراد معروف بوده مثلا مایکل جکسون اما اگه به کتاب جدیدتری مثل امریکن فایل رجوع کنید، در این متن خواننده های جدیدتری مثل جاستین بیبر یا آریانا گراندی دیده میشن. یعنی چیزهایی تغییر کردن که اساسا نقشی در یادگیری زبان ندارن. مثل اسم خواننده و هنرپیشه های جدید, رخدادهای اخیر جهان و از این قبیل.
اون چیزی که زبان آموزها بهش توجه ندارن اینه که محتوای زبان انگلیسی تغییر نمیکنه یعنی این طور نیست که بعد از گذشت چند سال, گرامر جدیدی به دستور زبان انگلیسی اضافه شده باشه که شما با انتخاب جدیدترین کتاب از دانش گرامری مربوطه برخوردار بشید و اگه کتاب قدیمی ای رو انتخاب کنید از این دانش محروم بشید. خیر, اصلا این طور نیست.
آموزش زبان انگلیسی چارچوب منطقی ای داره که در همه این کتاب ها رعایت شده. کافیه صفحه فهرست مطالب شون رو باز کنید و با هم مقایسه کنید. مثلا در هیچ کتاب آموزش زبانی نمیبینید که آموزش گرامر رو با ماضی نقلی شروع کنن. همه شون با حال ساده شروع میکنن. در همه کتاب های پایه, آموزش انگلیسی با سلام و احوالپرسی و معرفی خود و دیگران شروع میشه. فقط در بعضی کتاب ها تعداد تمرین ها بیشتره یا تمرین مربوط به یه مبحث گرامری تنوع بیشتری داره. همین و این اصلا چیزی نیست که بخواد تعیین کنه شما برای شروع اینترچینج رو انتخاب کنید یا امریکن فایل رو.
خودم به عنوان یه مدرس زبان, امریکن اینگلیش فایل رو تدریس میکنم اما این فقط یه انتخابه. بالاخره برای تدریس باید یک کتاب رو انتخاب کرد. نمیشه که همه رو آموزش داد و این اصلا به این معنا نیست که اگه با امریکن فایل شروع کنید حتما زبان رو خوب یاد میگیرید و اگه با اینترچینج شروع کنید از بقیه عقب می افتید.
بعضی از کتاب های آموزش زبان انگلیسی از پایه تا پیشرفته یعنی از سطح A1 تا C2 هستن و بعضی ها فقط از پایه تا متوسط یا از پایه تا پیش متوسط. هر کدوم از این کتاب ها توسط یک یا تعداد بیشتری مولف طی سالهای مختلف تالیف میشن و همه این کتاب ها از اینترچینج تا امریکن اینگلیش فایل بلا استثنا روی 4 مهارت زبانی با هم کار میکنن یعنی اسپیکینگ (Speaking), لیسنینگ (Listening), ریدینگ (Reading) و رایتینگ (Writing).
علت تنوع کتاب های آموزش زبان:
اما خب شاید براتون سوال باشه که اگه آموزش زبان انگلیسی یه استاندارد مشخص داره که همه این کتاب ها رعایت کردن پس چرا این همه کتاب آموزش زبان وجود داره؟ اگه همه شون یه روش مشخص دارن و تفاوت فقط در ظاهر و تنوع تمریناته, چرا این همه افراد مختلف کتاب زبان تولید میکنن؟ پاسخ کوتاه به این سوال در یه کلمه خلاصه میشه: پول. اما پاسخ کامل اینه که آموزش زبان انگلیسی به دلیل اینکه انگلیسی به زبان بین المللی در دنیا تبدیل شده یه بیزنسه. از اونجاییکه وقتی انتشاراتی مثل نشر آکسفورد کتابی برای آموزش زبان تولید میکنه در سراسر دنیا به فروش می رسونه و سود هنگفتی به جیب میزنه, طبیعیه که مولفین متعددی به فکر می افتن با متفاوت جلوه دادن کتابی اموزشی ای که تولید کردن سود بیشتر رو به جیب خودشون سرازیر کنن.
این یه مسابقه تجاریه و هر گروهی که کتاب آموزش زبان تولید میکنه با گروه های دیگه در رقابته. یکی از روش های موفقیت در این رقابت اینه که هر چند سال یک بار ادیشن جدیدی از کتاب شون رو روانه بازار میکنن تا به اصطلاح نشون بدن که به روز هستن و مخاطبین باید اونها رو انتخاب کنن نه رقباشون رو.
ادیشن های مختلف مجموعه امریکن اینگلیش فایل:
مثلا در همین کتاب امریکن اینگلیش فایل موقع تدریس متوجه ایرادهای دیکته, فونتیک و از این قبیل میشم. مطمئنا عده ای از مدرسین که با نشر آکسفورد در ارتباط هستن این ایرادها رو گزارش میدن و اینها میتونه در چاپ های بعدی تصحیح بشه و وقتی این تصحیح ها انجام میشه چند تغییر دیگه در کتاب ایجاد میشه مثلا مکالمه ای که مصاحبه با یه آدم معروفه تغییر میکنه و با فردی مصاحبه انجام میشه که دو ساله به جمع خواننده های آمریکایی اضافه شده چند تا عکس تغییر میکنه, فضای رخدادن مکالمه عوض میشه, اگه قبلا برای آموزش سلام و احوالپرسی, دو نفر در یه کلاس درس بودن این بار در خیابون با هم احوالپرسی میکنن و با این کار ادیشن جدیدی از کتاب بیرون داده میشه تا بگن که کتاب جدیدتری وارد بازار کردن که بهتر از قبل شده. تازه این طوری اگه شما ادیشن قبلی رو خریده باشید و هنوز کل کتاب ها رو نخونده باشید با خودتون فکر میکنید که دیگه کتاب هایی که دارید به درد نمی خورن پس مجددا پول خرج میکنید و کل کتاب های ادیشن جدید رو خریداری می کنید.
یا به عنوان مثال, مولف کتاب اینترچینج یه ورژن جدیدتر به نام نیو اینترچینج (New Interchange) و بعد ها فور کورنرز (Four Corners) ایجاد کرد که اگه با هم مقایسهشون کنید بیشترین تفاوتی که مشاهده میکنید در تصاویر کتاب و اسامی خاصی هست که توی مکالمه ها و متن ریدینگها به کار رفتن و در بعضی موارد مثال هایی که برای آموزش گرامر و واژگان میزنن تغییر کرده.
نکته دیگه ای که ناشران خارجی مثل نشر آکسفورد به نوعی ازش به نفع خودشون بهره میبرن اون دسته از زبان آموزانی هستن که در انتظار معجزه به سر میبرن؛ همون هایی که تصور میکنن اگه یه کتاب زبان رو بخرن و بذارنش رو تاقچه اتاقشون, به طرزی معجزه آسا بعد از مدتی انگلیسی یاد میگیرن بدون اینکه لای کتابو باز کنن یا کسایی که فکر میکنن اگه عکس های کتاب رنگی باشه حتما بهتر متوجه مطالب میشن و به همین دلیل پول بیشتری بابت کتاب های رنگی پرداخت میکنن و کتاب های سیاه و سفید آموزش زبان رو نمیخرن. نکته مهم دیگه ای که باید بهش توجه داشته باشید اینه که وقتی شما کل مجموعه یه کتاب مثل مجموعه امریکن فایل ادیشن یک رو خریداری کرده باشید دیگه از دایره مشتریان تهیه کنندگان این مجموعه خارج شدید و اونها باید روی جذب مشتری های جدید تمرکز کنن در حالیکه با چاپ یه ورژن جدید از همون کتاب علاوه بر فروشش به مشتریان جدید می تونن اون رو به مشتری های قبلی هم بفروشن و سود اضافه تری کسب کنن.
افراد زیادی هر ساله در سراسر دنیا تصمیم میگیرن زبان انگلیسی رو یاد بگیرن. یه کتاب آموزش زبان میخرن, مدتی روش کار میکنن و بعد اونو کنار میزارن. بعد از مدتی که میشنون کتاب جدیدی به بازار اومده با امید به اینکه کتاب جدید حاوی معجزه ای باشه باز هم پول خرج میکنن و کتاب تازه ای میخرن و احتمالا بعد از مدتی اون رو هم کنار میذارن اما این باعث میشه ناشران کتب زبان کلی سود کنن. در حالیکه شما با همون کتاب قبلی که داشتید هم میتونستید زبان یاد بگیرید.
در طول سالهایی که به تدریس زبان انگلیسی پرداختم شاگردانی داشتم که از همون جلسات اول بهم میگفتن که به دنبال کتاب رنگی گلاسه رفتن و از فلان جا با قیمت بالایی اونو تهیه کردن یا چند دفترچه مخصوص یادداشت برداری برای کلاس و مداد و ماژیک و خودکار مخصوص کلاس زبان تهیه کردن و بلااستثنا این افراد جزء دسته ای بودن که حتی یه ترم کتاب مربوطه رو هم به اتمام نرسوندن. این افراد سعی میکنن با مشغول کردن خودشون به جزئیات بیهوده ای مثل تهیه کتاب رنگی گلاسه یا دسته بندی دفترچه یادداشت مخصوص نت برداری برای گرامر نت برداری برای واژگان و از این قبیل خودشون رو از انجام کار اصلی که درس خوندنه دور کنن.
از اون طرف داشتم شاگردایی رو که همه یادداشت هاشونو با هر مداد یا خودکاری که دم دست شون بود توی کتابی که بارها خوندن و شرحه شرحه شده یادداشت میکردن. اینها جزو افراد موفق بودن. این افراد میدونن برای یادگیری زبان نیازی به داشتن کتابی با کاغذهای رنگی گلاسه و دفترچه یادداشت مخصوص و ماژیک های فانتزی و جدیدترین کتاب بازار نیست.
افرادی که منتظر معجزه برای یادگیری زبان هستن و متاسفانه تعدادشون خیلی زیاده قربانی ناشران زبان میشن. با یه کتاب, کار یادگیری زبان انگلیسی رو شروع میکنن و وقتی وسط راه کم میارن, اراده شونو از دست میدن یا حوصله شون سر میره به محض دیدن تبلیغ یه کتاب جدید اونو میخرن به امید اینکه معجزه ای صورت بگیره و کتاب جدید کمک کنه که اونها به هدف شون برسن. واقعیتی که متاسفانه از چشم خیلی از زبان آموزها دور میمونه اینه که بهترین و به روزترین کتاب آموزش زبان تنها بخش کوچیکی از مسیر یادگیری زبان انگلیسی رو براشون هموار میکنه و اصل چیزی که باید یاد بگیرید باید به شکل عملی انجام بشه. یعنی وقتی کتابیو برای یادگیری زبان انتخاب میکنید بعد از کار روی کتاب باید روی هر 4 مهارت زبانی تون به طور عملی کار بشه. باید جایی اسپیکینگ رو تمرین کنید یا رایتینگ هایی که مینویسید تصحیح بشن و اینها صرفا با خوندن یه کتاب زبان امکان پذیر نیستن.
بهترین روش های خودآموز زبان انگلیسی:
بعضی ها به دنبال روش های خودآموز برای یادگیری زبان انگلیسی هستن که متاسفانه به این دلیل که معنای خودآموز رو به درستی نمیدونن به اشتباه می افتن. اول اینکه خودآموز یعنی شما نیازی به مدرس ندارید و خودتون میتونید به خودتون آموزش بدید. در مورد یادگیری زبان این به شرطی امکان پذیره که شما یا علاوه بر زبان مادری تون زبان دیگه ای مثلا انگلیسی رو قبلا در موسسه یا نزد یه مدرس زبان یاد گرفته باشید و بعد بخواید زبان دیگه ای مثل فرانسوی رو با استفاده از انگلیسی به روش خودآموز یاد بگیرید یا زبان انگلیسی تون در حد متوسط باشه و فرضا برای آمادگی آزمون آیلتس به صورت خودآموز مهارت ها رو تمرین کنید.
در غیر این صورت کسی که فقط به زبان مادری خودش صحبت می کنه و انگلیسیش در حد مبتدیه نمیتونه خودش به خودش انگلیسی رو یاد بده. در بهترین حالت شما میتونید ویدیوهایی رو که در اونها یه مدرس زبان انگلیسی تدریس کرده استفاده کنید تا مثل این باشه که توی کلاس زبان هستید اما این هم باز اسمش خودآموز نیست چون این مدرسه که داره بهتون درس میده شما خودتون به خودتون درس نمیدید و برای تمرین اسپیکینگ و رایتینگ و اطمینان از اینکه برداشت تون از درس ها درست هستن باید با یه مدرس در ارتباط باشید و این منطقیه که نمیشه زیر سوالش برد چون نمیتونید از یه ویدیو یا از یه کتاب بپرسید که آقا این جمله ای که ساختم درسته یا نه.
باید یکی که بلده, اینها رو بهتون آموزش بده, تصحیح تون کنه و راهنمایی تون کنه تا دو مهارت اسپیکینگ و رایتیگ رو هم خوب یاد بگیرید در غیر این صورت صرفا با خوندن کتاب و کمک گرفتن از دیکشنری یا استفاده از ویدیوهای آموزشی یه مدرس زبان میتونید روی تقویت درک مطلب ریدینگ و همچنین لیسنینگ تون کار کنید که هر دو یه طرفه هستن برخلاف اسپیکینگ و رایتینگ که نیاز دارن دو طرفه با یه مدرس کار بشن.
واقعیتی که شاید شنیدنش برای عده ای از زبان آموزها خیلی تلخ باشه اینه که اگه روی بهترین و جدید ترین کتاب آموزش زبان کار کنید, تست هاش رو با دقت انجام بدید و مدام مرورش کنید, مثل اینه که بخواید روی فرش خونه تون شنا کردنو یاد بگیرید؛ یعنی تئوریه. باید توی آب شنا کنید تا بفهمید واقعا شنا رو یاد گرفتید یا نه.
و برای اینکه بفهمید واقعا زبان انگلیسی رو درست یاد گرفتید یا نه و برای اینکه نقاط ضعف تون برطرف بشه و نقاط قوت تون تقویت بشه, لازمه انگلیسی رو عملی تمرین کنید یعنی با نیتیو ها صحبت کنید, توی کلاس های تمرین مکالمه شرکت کنید, روزنامه و مجلات انگلیسی زبان بخونید و اونها رو بفهمید و فیلم و سریال بدون زیرنویس تماشا کنید و درک کنید که چی میگن. در غیر این صورت, هرگز به تسلط زبانی نخواهید رسید.
هر نقطه ضعفی که یه کتاب آموزش زبان در مقایسه با کتاب دیگه ای داشته باشه؛ اگه داشته باشه, با تمرین های عملی یادگیری انگلیسی رفع میشه. یه مثال میزنم که بارها توی کلاس هام رخ داده. حتی مبتدی ترین فرد در زبان انگلیسی میدونه برای اینکه از کسی بپرسیم حالش چطوره باید جمله سوالی how are you? رو به کار ببریم. این جمله آشنا در اولین جلسات آموزش زبان تدریس میشه و چون جمله بسیار پر کاربردیه زبان آموزها بارها و بارها اون رو میشنون.
اما شاید وقتی از یه زبان آموز بخواید که از دوستش بپرسه حال مادرش چطوره, نتونه این کارو انجام بده و گیج بشه. اون ده ها بار جمله پرسشی how are you رو شنیده اما نمیدونه چطور حال کس دیگه ای رو از مخاطبش بپرسه. در حالیکه ساختن چنین جمله سوالی با توجه به نکات گرامری و واژگانی که آموخته ساده است اما فقط چون به گوشش نخورده به نظرش عجیب میاد. وقتی بهش میگید که پاسخ میشه how is your mother? یا how is she? به نظرش یه جمله عجیب و غریبه. چرا؟ فقط و فقط چون قبلا این جمله رو نشنیده یا شنیده و بهش توجهی نکرده.
در یه کتاب آموزش زبان شاید ببیبینید در بخش تمرینات وورک بوک جمله how are you رو آورده و ازتون خواسته این رو برای هر 3 شخص مفرد و جمع به زمان حال ساده به کار ببرید و در یه کتاب دیگه در بخش تمرینات فقط برای اول و دوم شخص مفرد این جمله رو آورده. این نباید باعث بشه تصور کنید اون کتابی که برای تمام اشخاصِ مفرد و جمع به زمان حال ساده How are you? رو پرسیده گزینه بهتریه. چرا؟ چون جمله پرسشی how are you صرفا به زمان حال ساده برای اول تا سوم شخص مفرد و جمع محدود نمیشه و این رو میشه به زمان های مختلفی برد. مثل ماضی نقلی و پرسید:
how have you been? یا how has she been?
و این مسئله ایه که نمیشه در یه کتاب بهش پرداخت.
اینجا کلیک کنید و آرشیو کلاس های آنلاین تمرین جمله سازی انگلیسی را رایگان تماشا کنید.
اگه قرار باشه یه کتاب آموزش زبان, تمام جنبه های کوچک ترین نکته گرامری رو مطرح کنه اون قدر قطور میشه که آموزش دادنش در یه کلاس زبان تقریبا غیرممکن میشه. به همین دلیله که شما نباید بیش از شنای روش فرش, روی کتاب زبان تون حساب باز کنید. بیشترین بخش دانش زبانی ای که کسب میکنید از طریق تمرین مکالمه در کلاس های تمرین مکالمه یا تمرین رایتینگ از طریق نوشتنش توسط شما و تصحیحش توسط یه مدرس, تماشای فیلم و سریال و خوندن روزنامه و مجله به انگلیسی کسب میشه. در این مواقع هست که وقتی شما در بخشی از یه فیلم میشنوید که هنرپیشه ای به دیگری میگه how has she been? به فکر فرو میرید که معنیش چیه و برای خودتون تحلیلش میکنید یا از مدرسی میپرسید و پاسخ میگیرید.
اینجا کلیک کنید و ویدیوی “همه چیز درباره تقویت زبان از طریق تماشای فیلم زبان اصلی” را تماشا کنید.
یا در کلاس تمرین مکالمه زمانی که در موقعیتی قرار میگیرید که باید بپرسید: “آیا اونها حالشون خوبه؟” که به فکر می افتید how are you? رو چطور باید برای سوم شخص جمع به کار برد و بعد شاید یه جمله اشتباه بسازید اما مدرس تصحیح تون میکنه و میگه باید می گفتید how are they?
بارها شده که ازم بپرسن آیا فلان مدرس یا موسسه زبان رو تایید می کنم یا نه یا از یه مدرس زبان نام میبرن و میگن ایشون به فلان روش انگلیسی درس میده پس روشش اشتباهه؟ روش شما بهترین روش تدریسه؟ کتابی که شما درس میدین بهترین کتاب زبانه؟ پاسخ به سوالاتی از این دست رو با نقل قولی از محمود دولت آبادی در کتاب جای خالی سُلوچ شروع میکنم که میگه:
برخی چنیند که بلندی خود را در پستی دیگران میجویند. به هزار زبان فریاد میزنند که تو نرو تا ایستاده من بر تو پیشی داشته باشد. این گونه آدم ها از آن رو که در نقطه ای جامد شده و مانده اند، چشم دیدن هیچ رونده و هیچ راهی را ندارند. گفتشان از بخلشان برمیخیزد… پس در همه حال کینه است که در دلهاشان سر می جنباند… [از] هراس از دست دادن جایگاه خود.
محمود دولت آبادی از کتاب “جای خالی سلوچ”
اینجا کلیک کنید و ویدیوی “انگلیسی را باید به انگلیسی یاد گرفت یا فارسی” را تماشا کنید.
آدم های مختلف سلیقه های مختلفی دارن و مسائل مختلفی به اونها انگیزه میده یا انگیزشون رو میکشه. پس بهترین موسسه آموزش زبان یا بهترین مدرس زبان, بهترین کتاب زبان و بهترین روش تدریس رو شمای زبان آموز تعیین میکنید. ببینید از روش کدوم مدرس یا موسسه یا کتاب خوش تون میاد و همون رو دنبال کنید. بهترین, همونیه که شما فکر میکنید و مطمئن باشید هر کسی که ادعا کنه روشش بهترین روش برای همگانه و برای همه جواب میده و دیگران رو میکوبه و میگه مدرس خوبی نیستن یا در حال دروغ گفتنه یا اون قدر غرق در کبر و ادعا شده که نمیتونه واقعیت رو ببینه. هر مدرسی نقاط قوت و ضعف خودش رو داره و هیچ مدرسی نباید بت و خدای شما باشه. مدرس یه راهنما است. همه چیز نیست. مثل کتاب زبان که نمیشه به تنهایی و صد در صد بهش تکیه کرد. نباید به هیچ مدرس زبانی صد در صد تکیه کنید و دنبال هیچ منبع دیگه ای نرید. هر مدرسی از جمله خودم نقاط ضعفی هم داره. ما مدرس ها هم اشتباه میکنیم. حقیقت اینه که هیچ مدرس یا موسسه زبان و کتابی نمیتونه بهترین مدرس و بهترین موسسه و بهترین کتاب برای همگان باشه و نمیشه یه مدرس زبان بهترین روش تدریس رو برای همه سراغ داشته باشه.
اینجا کلیک کنید و ویدیوی “یادگیری مکالمه انگلیسی با چالش ققنوس” را تماشا کنید.
بهتر است یادگیری زبان انگلیسی را با لهجه امریکن شروع کنیم یا بریتیش؟
و سوال بعدی اینکه بهتره انگلیسی رو با لهجه بریتیش یاد بگیریم یا امریکن. در پاسخ ابتدا باید بگم که انگلیسی امریکن و بریتیش تفاوت شون صرفا در تلفظ نیست؛ در این باره یه ویدیوی کوتاه در بخش “حتما تماشا کنید” سایت یا در پلی لیست حتما تماشا کنید توی یوتیوب مون داریم که با دیدنش متوجه تفاوت میشید. به طور خلاصه این تفاوت شامل انتخاب واژگان و دستور زبان هم میشه اما اون قدر عمیق نیست که اگه انگلیسی رو به روش امریکن یاد بگیرید از حرف های یه فرد بریتیش سر درنیارید و برعکس.
اینجا کلیک کنید و ویدیوی “تفاوت انگلیسی بریتیش و امریکن” را تماشا کنید.
در کل شاید به دلیل تنوعی که منابع امریکن دارن و ساده بودن درک لهجه امریکن بهتر باشه با امریکن شروع کنید. اما نکته ای که باید بدونید اینه که انگلیسی صرفا در آمریکا و انگلیس صحبت نمیشه؛ در کانادا, استرالیا و نیوزیلند هم انگلیسی حرف میزنن و هر کشور لهجه خاص خودش رو داره و در انتخاب واژگان و دستور زبان هم متفاوت هستن. اگه میخواید زبان انگلیسی رو خوب یاد بگیرید باید با همه این لهجه ها آشنا بشید. البته این کاریه که در کتاب های آموزش زبان تا حدی انجام میشه اما به صورت بسیار محدود یعنی در حدی نیست که صرفا با کتاب بتونید همه این لهجه ها رو درک کنید بلکه فقط باهاشون آشنا میشید. بعد از اینکه به سطح متوسط در یادگیری انگلیسی رسیدید, میتونید شروع کنید به تماشای اخبار یا فیلم هایی که در سینمای کشورهای مختلف با لهجه های مختلف تولید میشن تا به این ترتیب گوش تون به لهجه های مختلف عادت کنه. ابتدا کار سختی به نظر میاد و حتی این طور فکر میکنید که اونها به زبان کاملا متفاوتی صحبت میکنن اما بعد از گذشت مدتی گوش تون به لهجه های مختلف عادت میکنه.
اگر هدف نهایی شما آیلتس باشد آیا بهتر نیست یادگیری زبان انگلیسی را با لهجه بریتیش آغاز کنید؟
بعضی ها میگن هدف نهایی شون از یادگیری زبان انگلیسی, شرکت در آزمون آیلتسه و با توجه به اینکه آیلتس یه آزمون بریتیشه آیا نباید از همون اول انگلیسی رو به روش بریتیش یاد بگیرن؟
خب از اونجایی که خودم در آزمون آیلتس شرکت کردم و سالهاست که آیلتس هم تدریس میکنم, با اطمینان بهتون میگم در آزمون آیلتس هر نوع انگلیسی استانداردی پذیرفته است یعنی اگه شما در بخش اسپیکینگ آیلتس به لهجه امریکن یا برتیش یا نیوزیلندی و غیره صحبت کنید همه شون پذیرفته میشن و هیچ نمره اضافه ای بابت لهجه بریتیش به شما داده نمیشه. همچنین نمره ای بابت داشتن لهجه امریکن ازتون کسر نمیشه و اصولا لهجه هیچ نمره ای نداره. تلفظه که مهمه. تلفظ صحیح کلماتی که به کار میبرید؛ چه تلفظ امریکن و چه بریتیش. اصولا فردی که ازتون اسپیکینگ آیلتس رو میپرسه اونقدر شمره شمرده صحبت میکنه که امکان نداره متوجه حرفهاش نشید و این افراد با لهجه های مختلف یعنی امریکن بریتیش و غیره ممکنه باشن. کلا هر لهجه استانداری در آیلتس پذیرفته میشه. این طور نیست که آزمون گیرنده حتما با لهجه بریتیش ازتون سوال بپرسه. صرفا این آزمون توسط بریتیش ها تولید و تنظیم میشه و متعلق به اونهاست.
بخش دیگه آیلتس که لهجه بریتیش اهمیت داره لیسنینگ آیلتسه که اون هم صرفا برای لهجه بریتیش نیست بلکه در بخش های مختلف باز هم لهجه های مختلف ممکنه به کار بره اما لهجه غالب, بریتیشه و باز هم نه مثل فیلم های بریتیش و نه مثل اخبار, لهجه بریتیش صحبت نمیشه. اگه به روش بریتیش هم زبان رو یاد گرفته باشید باز هم باید برای شرکت در آزمون آیلتس وقت و زمانی رو به یادگیری قسمت لیسنینگ آیلتس اختصاص بدید چون شکل برگزاری این آزمون با تست های کتاب های زبان فرق داره. اگه با انگلیسی امریکن زبان یاد گرفته باشید, صرفا مدت کوتاهی وقت گذاشتن برای کار روی لیسنینگ آیلتس بهتون کمک میکنه به راحتی لهجه بریتیش رو درک کنید. و البته با اینکه انگلیسی بریتیش و امریکن در انتخاب واژگان و گرامر تفاوت هایی با هم دارن اصلا این طور نیست که برای آزمون ایلتس به یادگیری واژگان و دستور زبان ویژه بریتیش نیاز داشته باشید. تفاوت بین انگلیسی بریتیش و امریکن همون طور که گفتم در واژگان و دستور زبان هم هست.
مثلا آمریکایی ها به سیب زمینی سرخ کرد میگن fries یا French fries در حالیکه بریتیش ها بهش potato chips میگن. در آزمون آیلتس در بخش لیسنینگ که با لهجه بریتیش سر و کار دارید تمرکز آزمون روی دانش زبانی شما به طور کلی, میزان تمرکزتون و عمق درک زبانی تونه نه اینکه مثلا میدونید آمریکایی ها به سیب زمینی سرخ کرده چی میگن یا نه. آیلتس مثل کنکور ما نیست. حفظ کردنی نیست. اون چیزیو که عملا یاد گرفتید میتونید توی آیلتس ازش استفاده کنید و اصولا در آیلتس حفظیات شما به هیچ دردی نمیخورن. پس جای نگرانی نیست. در قسمت رایتینگ و ریدینگ هم که اصلا با لهجه بریتیش سر و کاری ندارید و مهم صرفا درک درست و درست نوشتنه.
و اما سوال آخر اینکه چقدر طول میکشه تا از سطح مبتدی انگلیسی رو در حدی یاد بگیرید که بتونید صحبت کنید؟ این سوال اغلب زبان آموزهاست.
صحبت کردن به انگلیسی لول های مختلفی داره که توی تعیین سطح مشخص میشه. اگه چیزی درباره تعیین سطح نمیدونید, میتونید از بخش توضیح تعیین سطح سایت مون اطلاعات کسب کنید.
اینجا کلیک کنید و همه چیز رو درباره تعیین سطح بخونید و به صورت رایگان تعیین سطح بشید.
در تعیین سطح, سطح دانش زبانی افراد از A1 تا C2 مشخص میشه. A1 پایین ترین و C2 بالاترین سطحه. در همه این سطوح هم زبان آموز میتونه صحبت کنه. پس وقتی این سوال رو میپرسید که چه زمانی میتونید صحبت کنید باید بدونید که سوال تون خیلی کلیه و باید منظورتون رو دقیقا مشخص کنید.
در کتاب های مختلف آموزش زبان معمولا اولین کتاب به سطح A1 اختصاص داره. همه کتاب هایی که به اسم اینترو (Intro), استارتر (Starter), بگینر (Beginner) و از این قبیل میشناسید شما رو به سطح A1 میرسونن.
با رسیدن به سطح A1 یا تمام کردن اولین کتاب زبان چه مهارت هایی کسب میکنیم؟
سطح A1 سطحیه که با رسیدن بهش شما میتونید به تنهایی سفر کنید, با افراد نیتیو (native) و غیر نیتیوی که انگلیسی بلد هستن در این حد صحبت کنید که خودتون رو معرفی کنید, بگید شغل تون چیه, اهل کجایید, چند سالتونه, کجا زندگی میکنید, میتونید خرید کنید, قیمت بپرسید, تخفیف بخواید, دنبال چیزی بگردید و آدرس بپرسید. یعنی در سطح خیلی ساده کارتون رو در یه محیط خارجی راه بندازید. اما متاسفانه تعداد زیادی از افرادی که اولین کتاب آموزش زبان یه مجموعه رو تموم میکنن حتی یه جمله ساده بدون غلط نمیتونن بسازن و وقتی در موقعیتی قرار میگیرن که باید با یه فرد انگلیسی زبان صحبت کنن ذهن شون قفل میشه. دلیل این مسئله تکیه صرف روی کتابه. در حالیکه زبان آموز باید از همون ابتدا شروع کنه به تماشای فیلم و سریال و شرکت در کلاس های تمرین مکالمه تا یاد بگیره چیزیو که تئوری توی کتاب خونده چطوری عملی به کار بگیره و اون قدر اشتباه کنه و اشتباهش توسط مدرس تصحیح بشه که ترسش از صحبت کردن بریزه و کم کم یاد بگیره در انگلیسی حرف زدن خلاقیت داشته باشه.
دلیل دیگه ای که باعث میشه کسی که یه کتاب رو تموم کرده و به صورت بالقوه به سطح A1 رسیده نتونه درست انگلیسی صحبت کنه, اینه که تمریناتی که در Work Book کتاب های زبان هستن به صورت سرسری حل میشن. یعنی زبان آموز به این فکر نمیکنه که خب توی این کتاب زمان حال ساده و گذشته ساده و حال استمراری رو یاد گرفتم. حالا به چه دردی میخورن؟ میخوام از یه نفر درباره یه مسئله سوال بپرسم. با توجه به کاربردهایی که از حال ساده و استمراری و گذشته ساده یاد گرفتم اینجا باید سوالم رو به چه زمانی بگم؟ این مهارتیه که با شرکت در کلاس های تمرین مکالمه با حضور یک مدرس کسب میکنید.
چقدر طول میکشه بتونیم خوب انگلیسی صحبت کنیم؟
با توضیحی که دادم برمیگردیم سر سوال آخر. همشه به زبان آموزهای خودم میگم که یادگری زبان انگلیسی کار زمان بریه و وقتی این حرفو میزنم خیلی ها برداشت شون اینه که میتونن میون بُر بزنن مثلا کارشون رو تعطیل کنن, تفریحو بذارن کنار و روزی 6 ساعت, 7 ساعت, 8 ساعت, زبان کار کنن تا این مسیر کوتاه بشه. اما این طور نیست.
یه مثال معروفی هست که میگه با باردار شدن 9 خانم، بچه یه ماهه به دنیا نمیاد. وقتی میگیم یادگیری زبان, زمان میبره معنیش این نیست که اگه فرضا 250 ساعت (مثاله ها!) اگه فرضا 250 ساعت وقت لازم دارید تا کتاب اول رو تموم کنید و به سطح A1 برسید میتونید روزی 5 ساعت درس بخونید و این کارو در 50 روز انجام بدید. خیر.
اول اینکه ذهن ما گنجایش اینکه 6 ساعت مطلب جدید (تاکید میکنم مطلب جدید!) در روز یاد بگیره رو نداره. دوم اینکه برای اینکه مطلبی خوب براتون جا بیفته لازمه مدام درس های قبلی رو دوره کنید و این کار, پیش رفتن تون رو کند میکنه و این طبیعیه و سوم اینکه منظور اصلی از زمان بَر بودن این پروسه, فرصت دادن به ذهن تون برای درک مطالبیه که بهش سپردید. این فرصت دادن به ذهن دست شما نیست دست ذهن تونه. نمیتونید مجبورش کنید زودتر درک کنه و زودتر دانشیو که کسب کرده بسط بده و عمیق ترش کنه. باید بذارید زمان بگذره یعنی چی؟
یعنی وقتی یه ساختار جدید یا دستور گرامری جدیدی یاد میگیرید, ذهن تون درگیرش میشه. حتی وقتی زبان نمیخونید. مثلا شما صبح یه ساعت انگلیسی خوندید و درس راجع به شبه فعل Can به معنای توانستن و Can’t به معنای نتوانستن بود. بعد به سراغ کارهای روزمره تون میرید؛ دارید آشپزی میکنید, دارید روزنامه میخونید, دارید رانندگی میکنید که یهو ذهن تون درگیر یه چیزی میشه مثلا “اگه بخوام به انگلیسی بگم نمیتونه که نبینه چی میشه؟” خودتون به خودتون جواب میدید He can’t see بعد میگید خب این که ترجمش میشه “اون نمیتونه ببینه. اگه بخوام بگم اون نمیتونه نبینه چطوری بگم؟” این درگیری های ذهنی بخشی از زمان بر بودن پروسه یادگیری زبانه که با فشرده کردن زمان و 5 ساعت در روز 50 روز پشت هم نمیشه بهش رسید.
باید به ذهنتون فرصت بدید تا درگیریهاشو رو کنه و برای اینکه درگیریهاشو رو کنه باید مدام اونو از مطلب جدید پر نکنید. ذهن تون باید براتون سوال ایجاد کنه و وقتی بخواید فشرده کار کنید, هرگز چنین فرصتی برای ذهن تون پیش نمیاد.
به قول مولانا “چون بریزی بحر را در کوزه ای, چند گنجد قسمت یک روزه ای” یعنی اگه بخواید دریا رو توی یه کوزه جا بدید, چه مقدار از آب دریا توی کوزه جا میگیره؟ قسمت یک روز. اندازه مصرف یه روز. دانش زبان هم برای خودش دریاییه که نمیتونید تو کوزه ذهن تون یهو جاش بدید. ظرفیت ذهن تون برای یادگیری واقعی مطالب جدید محدوده. یعنی هر روز مقدار کمی مطلب جدید میشه به ذهن سپرد و اگه بیش از حد بخواید مطلب جدید یاد بگیرید, ذهن تون پس میزنه. پس زمانی که میگیم پروسه یادگیری زبان, زمان بره یعنی باید آروم, آروم پیش برید. و هر بار که مطلب جدیدی یاد میگیرید و درس جدیدی بهتون آموزش داده میشه در فیلم های انگلیسی زبانی که تماشا میکنید یا اگه روزنامه و مجله ای به دست تون رسید و نگاهی به صفحاتش انداختید, به صورت آگاهانه فکر کنید که مثلا این درسی که امروز یاد گرفتم راجع به Can کجا توی مکالمه های فیلم یا متن های این روزنامه ای که جلومه به کار رفته؟
محض اطلاع تان “او نمی تواند ببیند” به انگلیسی می شود he can’t not see.
مدت زمانی که به یادگیری مطلب جدید (تاکید میکنم مطلب جدید نه مرور مطالب قبلی) در طول روز اختصاص میدید بهتره بیشتر از نیم ساعت نباشه. حالا هرچقدر وقت اضافه تر دارید, بهتره اونو صرف تقویت چیزهایی که یاد گرفتید بکنید. چطوری؟ مثل تماشای فیلم و سریال به زبان زبان اصلی. درباره اینکه چطور میتونید یه برنامه ریزی خوب برای یادگیری زبان داشته باشید که وسط کار, برنامه تونو رها نکنید ویدیویی در بخش حتما تماشا کنید سایت و پلی لیست حتما تماشا کنید در یوتیوب مون قرار دادیم لطفا اونها رو تماشاکنید.
اینجا کلیک کنید و ویدیوی حلقه گمشده یادگیری زبان انگلیسی را تماشا کنید.
حالا اینکه چقدر این زمان طول میکشه تا کسی در حدی انگلیسی رو یاد بگیره که بتونه خوب صحبت کنه برای هر کسی متفاوته. اگه توی کلاس های گروهی شرکت کنید, چاره ای نیست جز اینکه تابع برنامه کلاس باشید و ممکنه فرضا بر اساس طرح درسی که یه موسسه تعیین میکنه مدرس مجبور باشه طی یه ماه یا سه ماه یه کتابو براتون تموم کنه؛ بدون در نظر گرفتن اینکه توی یه کلاس, افرادی با استعدادها و سابقه های زبانی مختلف حضور دارن.
شما میتونید پروسه یادگیری زبان رو طوری تنظیم کنید که بر اساس سرعت یادگیری خودتون باشه و اگه دوست دارید این شکلی انگلیسی یاد بگیرید ما میتونیم کمکتون کنیم.
من آزاده مبشر هستم؛ مترجم و مدرس زبان انگلیسی. رزومه کاریم رو میتونید در صفحه درباره ما مشاهده کنید و خوشحال میشم سری به بخشهای دیگه پرفکت یور اینگلیش بزنید و نمونه کارهای آموزش زبان مون رو مشاهده کنید و اگه دوست داشتید، از ویدیوهای آموزشیمون، برنامهریزیهای یادگیری زبان، پشتیبانی مدرس و… استفاده کنید. در دورههای آموزشی ما علاونه بر استفاده از ویدیوهای آموزشی میتونید با خودم در ارتباط باشید, توی کلاس های آنلاین تمرین مکالمه شرکت کنید و اسپیکینگ رو تمرین کنید و تکالیف رایتینگتون رو برای تصحیح شدن ارسال کنید.
اینجا کلیک کنید و کلاس های آنلاین و پشتیبانی آنلاین پکیج های آموزشی ما را خریداری کنید.