میدونید که همیشه روی استفاده از “اثر مرکب” برای ایجاد عادت به یادگیری روزانه صحبت می کنم و از جنبه مثبت عادت ها حرف میزنم اما عادت ها در واقع مثل یه شمشیر دو لبه عمل می کنن.
ایجاد و حفظ تعادل در عادت ها دست خود ماست. در عین حال که مهمه عادت به یادگیری روزانه رو در خودمون ایجاد کنیم, مهمه که درک کنیم این عادت نباید یه “زندان فکری” برامون بسازه.
منظورم چیه؟ توی ویدیوی “چالش ققنوس” درباره شخصی به اسم Raven صحبت کردم و اینکه ایشون بیش از 40 ساله که هر روز بلااستثنا راس ساعت 5 عصر در یکی از سواحل آمریکا پیاده روی می کنه.
و در این 40 و اندی سال حتی یک روز هم نبوده که ایشون در ساحل حاضر نشه. به این کار میگن حفظ یک Streak یعنی یه مدت زمانی یه کاری رو بی وقفه انجام دادن.
اما از نظر من عادت آقای Raven به این کار به یک “زندان فکری” برای ایشون تبدیل شده چون سالها پیش به تشخیص پزشک ها دچار دیسک کمر بدی شده و باید جراحی میشد و استراحت می کرد.
اما ایشون برای اینکه Streak خودش رو خراب نکنه حاضر نشد استراحت کنه و جراحی بشه. فقط دیگه نمی تونه بدوئه و در عوض پیاده روی میکنه که همون هم با این وضع سلامتی براش ضرر داره.
یه مرزی هست بین حفظ یه Streak برای انگیزه گرفتن واسه ادامه مسیر و تبدیل کردن اون Streak به یه بیماری ذهنی. گاهی می بینم که بعضی از زبان آموزها دچار همین بیماری میشن.
یعنی چی؟ یعنی طبق برنامه چالش ققنوس باید 5 روز در هفته زبان بخونن و 2 روز آخر هفته استراحت کنن. اما یه وقت هایی هست که اوضاع زندگی مون به هر دلیلی به هم میریزه.
و البته این رو هم بگم کسی که برای خودش عادت به یادگیری رو ایجاد کرده باشه می دونه که این جور مواقع استثنا هستن ولی وقتی پیش اومدن باید برنامه زبان تعطیل بشه اما چرا؟
فرض کنید شما هر روز راس ساعت 6 صبح از خواب بیدار میشید و از 6 تا 6 و نیم وقت دارید که زبان بخونید و از 6 و نیم تا 7 باید صبحانه بخورید و لباس تون رو بپوشید و آماده بشید که به محل کار برید.
و برنامه زبان تون رو برای اول صبح ها تنظیم کردید چون بعدش باید به سر کار برید و وقتی برمیگردید خسته تر از اونی هستید که بتونید با تمرکز مطالعه کنید. اما یه شب دیر می خوابید یا بدخواب میشید و صبح به جای 6 ساعت 7 بیدار میشید.
اگه عادت هاتون تحت کنترل تون نباشن, در این وضعیت از دست خودتون و همه و هر کسی که باعث شده خواب بمونید عصبانی میشید و میخواید هم خر رو داشته باشید و هم خرما. هم زبان بخونید و هم سر کار به کارتون بپردازید….
و میبینید که نمیشه اما میخواید هر طور شده به زور اون Streak رو حفظ کنید و نتیجه میشه اینکه در محل کار یا بعد از برگشتن از سر کار وقتی رو پیدا می کنید تا هر طور شده درس بخونید اما درس خوندن تون سطحی و بدون حوصله است. اما در عوض می تونید کار دیگه ای بکنید.
میتونید بپذیرید که اون روز دیر از خواب بیدار شدید پس یک راست باید به محل کارتون برید و وقت زبان خوندن و صبحانه خوردن در منزل رو ندارید. در عوض به این فکر کنید که چه چیزی باعث شد خواب بمونید؟
و همه سعی تون رو بکنید که این مسئله تکرار نشه. این طوری عادت شما براتون یه “زندان فکری” نساخته بلکه در خدمت شماست.
البته این حرفم به این معنا نیست که دم به دیقه برنامه زبان تون رو تعطیل کنید و بگید کار پیش اومد. نه. بلکه باید همه سعی تون رو برای حفظ این عادت انجام بدید اما وقتی مسئله غیر منتظره ای پیش اومد و نتونستید یه روز به برنامه زبان تون برسید به زور سعی نکنید زبان رو در برنامه تون بگنجونید بلکه تلاش کنید جلوی تکرار اون موقعیت رو بگیرید و اون روز رو مثل یه روز عادی سپری کنید.
در یک کلام هدف رو گم نکنید. هدف درس خوندن سطحی و بدون تمرکز صرفا برای حفظ یه Streak نیست. هدف یادگیری زبانه. هر از گاهی لازمه هدف رو به خودتون یادآوری کنید تا دنبال مسئله اشتباهی نرید.
عادت های شما چطورن؟ زندان فکری شما هستن یا خدمتکاران نامرئی شما؟