فکرش رو بکنید که توی پیاده رو در حال حرکت هستید که یه غریبه جلوتونو می گیره و ازتون می پرسه: “از اینجا تا خونه ما چقدر راهه؟” واکنش شما به این سوال چیه؟
منطقا باید اول ازش بپرسید “خونه شما کجاست؟” اگه این سوال رو بپرسید و طرف مقابل ابرو بالا بندازه و بگه و “اوف باز شروع شد!” چه عکس العملی خواهید داشت؟
فکرش رو بکنید که با شنیدن این جمله از اون غریبه, بی خیالِ پاسخ دادن بهش میشید و به راه تون ادامه میدید اما میبینید اون غریبه به سراغ فرد دیگه ای توی همون پیاده رو رفته و ازش همین سوال رو پرسیده و اون آدم فورا بهش پاسخ داده “ده دیقه دیگه اونجایی” و با دست جهتی رو که باید به سمتش حرکت کنه به اون غریبه نشون میده.
بعد شما به سراغ اون آدم توی پیاده میرید و ازش می پرسید: “شما اون آدم رو میشناختید؟ میدونستید خونه اش کجاست؟” و اون آدم پاسخ بده “نه” واکنش شما در اون لحظه چیه؟ تعجب می کنید. شاید ازش بپرسید “پس چرا با اینکه آدرس خونه اش رو نمیدونی بهش گفتی ده دیقه دیگه اونجایی؟ چرا وقتی اصلا نمیدونی کجا زندگی می کنه, یه جهت رو بهش نشون دادی؟” واکنش اون آدم توی پیاده رو اینه که شونه بالا میندازه و بهتون میگه “وِل کن بابا حوصله داری تو اَم.”
احتمالا این گفتگوی فرضی بین شما و اون غریبه و فرد دیگه ای که توی اون پیاده رو بود براتون عجیب به نظر برسه. اما این واقعیت جامعه ایه که توش زندگی می کنیم. سوالاتی از هم می پرسیم بدون اینکه ابتدا مشخص کنیم منظورمون از کلماتی که به کار می بریم چیه.
مشغول خوندن مجله Philosophy Now بودم که به این بخش رسیدم.
“Clarification of concept is a key part of philosophy.”
ترجمه: “واضح کردن یک مفهوم (مشخص کردنِ منظور از یک مفهوم/یک کلمه) یکی از بخش های اصلی فلسفه به حساب میاد.”
و یاد سوالاتی از این دست افتادم که مدام از زبان آموزهای مختلف میشنوم:
“ظرف مدت 6 ماه چقدر می تونم پیشرفت کنم؟” “ظرف مدت 1 سال چقدر باید زبان بخونم که آیلتسم بشه 7؟”
در نگاه اول این سوالات خیلی عادی به نظر میان. اما اگه یه زبان آموز در اولین برخوردش با یه مدرس این سوال رو بپرسه, باید بگم که سوالاتی فوق العاده غیرعادی و غیر منطقی هستن که اگه مدرس در همون لحظه شروع کنه به پاسخ دادن در واقع عقل و منطق خودش رو زیر سوال برده. هر چند از یه مدرس زبان در این جامعه این انتظاریه که میره.
چرا می گم این سوالات غیر عادی هستن؟ چون مفاهیمی مثل “پیشرفت” در این سوالات واضح نیستن. جایگاه فعلی زبان آموزی که این سوال رو میپرسه یعنی سطح زبانش مشخص نیست. وقتی مفهوم واضح نباشه, پاسخ دادن اشتباهه. همیشه باید اول مفهوم مورد نظر رو توضیح بدیم و بعد سوال بپرسیم. و این راه حل فلسفی و منطقی گفتگوهای صحیحه.
خیلی دلم میخواست توی مدرسه فلسفه و منطق از همون بچگی تدریس میشد. چقدر اون وقت جامعه آگاه و منطقی ای میداشتیم. وقتی بدون اینکه ابتدا منظورتون رو از “پیشرفت” توضیح بدید, سوال کنید که “چقدر پیشرفت می کنم” سوال تون از پایه اشتباهه.
به نظرم فلسفه و منطق بهمون کمک می کنن متوجه بشیم که چه سوال های اشتباهی رو نباید بپرسیم و به چه سوالات اشتباهی نباید پاسخ بدیم. غیرمنطقی بودن خیلی رایجه و منطقی حرف زدن سخت و کمیاب.
و البته اینکه این حرف ها رو نوشتم به این معنا نیست که خودم رو کاملا آدم منطقی و عقلانی ای میدونم. فقط متوجه نکته خاصی شدم که خواستم اینجا با شما هم در میون بذارم.
شما هم از این گفتگوهای از پایه و اساس اشتباه با اطرافیان تون دارید؟ واکنش شما چیه؟ یا خودتون هیچ وقت از این سوالات غیرمنطقی می پرسید؟