وقتی شروع به یادگیری زبان انگلیسی یا تقویت دانش زبانی تون می کنید, دچار یک سری بیماریهای خاص میشید که متاسفانه هنوز پزشکان نتونستن درمانی براش پیدا کنن اما خوشبختانه من میتونم کمک تون کنم تا این بیماری ها رو شناسایی و درمان کنید.
این بیماری ها خیلی رایجن و هیچ داروی گیاهی یا شیمیای ای نمی تونه درمان شون کنه و در صورتی که راه درمانشون رو ندونید, صرفا باید یادگیری زبان انگلیسی یا تلاش برای تقویت همون دانش زبانی ای که دارید رو متوقف کنید تا این بیماری از بین بره
این بیماری ها در افراد مختلف متفاوته اما در همه موارد باعث میشه که یادگیری زبان و اجرای برنامه زبانی مختل بشه. به نحوی که فرد مجبور میشه دیگه به کلاس زبان نره, ویدیوهای آموزشی رو تماشا نکنه, لای کتاب زبان رو باز نکنه و کلا هر کاریو که به یادگیری یا تقویت زبان مربوط باشه متوقف کنه. هر چقدر که برنامه شما برای یادگیری زبان انگلیسی جدی تر باشه این بیماری ها به شکل شدیدتری بروز می کنن. مثلا کسی که باید برای آزمون آیلتس آماده بشه احتمالا دچار بیماری جدی تری میشه تا کسی که فقط میخواد مکالمه انگلیسی رو یاد بگیره.
در بعضی افراد این بیماری به شکل سر درد شدید بروز می کنه, بعضی ها دچار علائم سرماخوردگی یا آنفلوآنزای شدید میشن, به بعضی ها حالت تهوع دست میده, بعضی دچار خواب آلودگی شدید میشن, تمایل به خودکشی پیدا می کنن, خاطرات بد گذشته شون رو به یاد می آرن, یا به طور ناگهانی به یاد میارن که چه بدی هایی در حق شون شده. مواردی که نام بردم صرفا چند نمونه بودن
اما این بیماری ها رو چه چیزی ایجاد می کنه و آیا صرفا با بادگیری زبان انگلیسی دچارشون میشید؟ باید عرض کنم خدمت تون که این بیماری ها کلهم اجمعین شاهکار ذهن فریبکارمونه.
مشکل صرفا به یادگیری یا تقویت زبان انگلیسی محدود نمیشه بلکه این ذهن فریبکارمونه که فقط میخواد از اون توان بسیار زیادی که داره در جهت حفظ وضع موجود استفاده کنه تا مجبور نشه تغییر کنه. پس به محض اینکه تصمیم می گیرید یه برنامه زبانی رو شروع کنید همه جور بیماری جسمی و روانی رو براتون ایجاد میکنه تا به این شکل مانع تراشی کنه.مثلا صبح روزی که باید برنامه زبانی تون رو شروع کنید یا به کلاس برید, خواب تون میبره, اگه خواب تون نبره, شما رو دچار سردردهای پیاپی و بسیار بدی می کنه, همه علائم سرماخوردگی شدید رو در بدن تون ایجاد می کنه به نحوی که هر چی قرص بخورید و آمپول بزنید علائم از بین نمیرن.
و گاهی در بعضی افراد ذهن پا رو فراتر می ذاره و شرایط بیرون رو دستکاری می کنه. مثلا یهو براتون مهمون میاد, یهو خودتون نه بلکه یکی از اعضای خونواده مریض میشه و ناچار میشید وقت تون رو صرف مراقبت از اون کنید, ذهن مون شرایطی رو در بیرون وجود مون دستکاری میکنه تا ما بتونیم ژست حق به جانبی به خودمون بگیریم و بگیم من میخواستم درس بخونم اما نشد فلان اتفاق افتاد که دست من نبود. مهمون اومد که دست من نبودم, بچه ام مریض شد که دست من نبود, مریض شدم که دست من نبود, دور از جون تصادف کردم که دست من نبود, و الی آخر
حالا وقتی این اتفاق ها رخ میده چیکار کنیم؟ راه چاره فقط یه چیزه. آماده شنیدنش هستید؟ here goes. راه چاره اینه که با وجود اتفاق و یا اتفاقاتی که می افته برنامه زبانی تون رو اجرا کنید.
بذارید از تجربه خودم در این باره یه مثال بزنم.
برنامه ورزشی ای که مربی ورزشم بهم میده هر 4 هفته یکبار باید عوض بشه. چون بعد از 4 هفته اجرای تمرینات اون تمرین ها خیلی برام راحت میشن و بدنم دیگه واکنش خاصی در برابرشون نداره.
چند وقت پیش ذهن فریبکار من برای اینکه بهش فشاری وارد نشه نمیذاشت من به مربیم خبر بدم که یه ماهم تموم شده. و من همین طور برنامه قبلی رو ادامه میدادم. بعد از گذشت مدتی متوجه شدم چقدر انگیزه ام افت کرده و چقدر این ورزش تکراری, بی مزه شده برام و چقدر هیچ تغییر جدیدی در بدنم حس نمی کنم. دیگه دستشو خوندم. منظورم دست ذهنمه. و به مربی پیام دادم که برنامه جدید بهم بده
هر بار که برنامه جدید رو دریافت می کنم, هفته اولش برام سخته. گاهی اوقات اولین باری که یه تمرین رو اجرا می کنم نمیتونم کل تعداد ست هایی رو که برام نوشته اجرا کنم و فقط نصف شون یا سه چهارمشون رو انجام میدم
مرحله بعدی فریبکاری و بیماری ذهنم این بود که وقتی مچشو گرفتم و از مربیم برنامه جدید گرفتم یه اتفاقی رخ داد که در اثر شوک ناشی از حادثه دچار کمردرد بسیار شدیدی شدم. به طوری که کوچک ترین حرکت مثل نشستن و پا شدن از جام با درد وحشتناکی همراه بود. به این فکر کنید که اگه این جور اتفاق ها زمانی رخ بده که قراره برنامه جدیدی رو اجرا کنید ,کار کار ذهن شماست حتی اگه قضیه از دست شما ظاهرا خارج باشه
بازوهای بلند ذهن مون فراتر از اونی میتونه حرکت کنه که حتی بتونید تصورش رو بکنید. کلا ذهن کارش اینه که براتون مشغله بیهوده ایجاد کنه تا نذاره شما کار مفیدی انجام بدید. ذهن ما میخواد همه چیز همون طوری که هست بمونه و کاملا مخالف تغییره.
این دفعه چطوری می تونستم مچ ذهنم رو بگیرم؟ انجام حرکات مختلف ورزشی مستقیما به کمر مربوطه. این یه بهونه عالی برای ذهنم بود که بهم بگه ببین واقعا چاره ای نیست. نمیشه این برنامه رو اجرا کنی. اما من اصلا دکتر هم نرفتم چون میدونستم کار کار ذهنمه. و اصلا اون میخواد که دکتر بنده خدا هم بگه بله نیاز به استراحت مطلق داری بعد ذهنم خوشحال بشه که موفق شده فریبم بده.
برای اینکه فریب ذهنمو خنثی کنم مت ورزشیم رو پهن کردم وسط اتاق و همه تمرینات رو دست و پاشکسته انجام دادم. بعضی ها رو جایگزین کردم و بعضی تمرینات رو با مکث های خیلی طولانی انجام دادم چون کوچک ترین فشار به کمرم باعث درد شدیدا عصبی کننده ای میشد. بعد از تمام شدن تمرینات خیالم راحت بود که فریب ذهنمو خنثی کردم. البته درد تا چند روز ادامه داشت اما ظرف مدت یک هفته به طور کامل از بین رفت
قصد من اینجا اصلا زیر سوال بردن تلاش پزشکان شریف جامعه نیست. و نمی خوام بگم وقتی دچار بیماری یا آسیب میشید به پزشک رجوع نکنید. خیر. فقط به زمان بندی اتفاقات دقت کنید. و ببینید چه زمانی این اتفاق ها براتون رخ میدن. خواستم بگم که ذهن فریبکار ما تا چه جاهایی پیش میره برای اینکه نذاره ما وضع موجود رو تغییر بدیم. هر چقدر در برابر فریب های ذهن مون کوتاه بیایم و تسلیم بشیم اون بیشتر جلو میاد و سلطه قوی تری روی ما ایجاد میکنه. ذهن ما باید در خدمت ما باشه نه برعکس. وقتی تسلیم فریب های ذهن تون بشید اون رو به عنوان ارباب خودتون پذیرفتید اما اگه مچشو بگیرید بهش یادآوری می کنید که برده شماست و باید برده تون باقی بمونه.
فقط کافیه دقت کنید قبل و بعد از تصمیم تون برای انجام یه کار جدید مثل یادگیری زبان انگلیسی و اجرای برنامه زبانی چه بیماری های جسمی و ذهنی به سراغ تون میاد. مثلا ممکنه بیماری اصلا جسمی نباشه. مثلا به محض اینکه کتاب زبان رو باز می کنید تا مطالعه رو شروع کنید یهو یادتون می افته که چقدر از یه آدمی متنفرید, یا چقدر یه آدمی آزارتون داده, چقدر یه آدمی مانع پیشرفت تون شده و هر فکر و خیال دیگه ای از این دست ممکنه به سراغ تون بیاد. راه حل اینه که فورا مچ ذهن تون رو بگیرید بهش بگید که بهتره این مسخره بازی رو تمومش کنه و با وجود اون ظاهرا بیماری و با وجود اون حالات بد ذهنی روانی یا هر شرایط بیرونی که ذهن تون براتون ایجاد کرده, برنامه تون رو اجرا کنید
مثلا ممکنه مهمون براتون اومده باشه. مهمون که 24 ساعت شبانه روز بالا سرتون واینستاده. اگر وایساده ازش عذر خواهی کنید و نیم ساعت به یه بهونه ای از خونه خارج بشید توی پارک محل یا حتی داخل اتوموبیل تون شروع کنید به مطالعه زبان
مریض دارید؟ یا خودتون از شدت بیماری بستری شدید, شاید نتونید روی پاهاتون بایستید اما چشم هاتون هنوز میبینن, دست هاتون کار می کنن, گوش هاتون چی میشنون؟ فایل های تصویری آموزشی رو تماشا کنید یا فایل های صوتی رو گوش بدید. باید به ذهن تون نشون بدید که دستشو خوندید و حاضر نیستید در برابرش تسلیم بشید. شما هم دچار این بیماری ها شدید؟ راهکارتون چی بوده؟ همین حالا زیر همین ویدیو برام کامنت کنید.
این ششمین قسمت برنامه بهترین سال زندگی بود.
من آزاده مبشر هستم مترجم و مدرس زبان انگلیسی عمومی و آیلتس. اگه تصمیم داری زبان انگلیسی رو یاد در هر سطحی یاد بگیرید همین حالا وارد بخش از اینجا شروع کنید سایت شو و کارت رو شروع کن.